همه می دانیم که ترانه ی امروز به
هیچ وجه قابل مقایسه با کارهای گذشته نیست!
علت را باید
جستجو کرد
...
نقد و
انتقاد
را ازخود شروع میکنم.
من نیز شاید
مثل خیلی ها، از همه ی ترانه هام
راضی نباشم که این نیز علت دارد.
وقتی کمپانیها خارج از کشور محدودیت ایجاد می
کنند و دست نویسنده یا ترانه سرا را
می بندند کارها از
این بهتر در
نمی آیند. با یکی ازهنرمندان
عزیز خارج از کشور در
مورد
ملودی که روی یکی ازترانه های من گذاشته
بودند و قرار بود ایشان اجرا کنند صحبت کردم و
نظرم را گفتم، یعنی
اعتراض کردم که ازملودی راضی نیستم! ایشان گفتند جاره ای نیست
و حتی خودشان هم حق نظردادن ندارند...! هم متاثر
شدم و هم تعجب کردم.
گفتند
که کمپانی شرط گذاشته و تعیین کرده حتما در
هر آلبوم چند تا اثر
شاد
یا به قولی دیسکوئی باید باشد و این به این معنی ست که خود هنرمند
حق انتخاب ندارد و این است که اشعار
ضعیف و
غیرقابل شنیدن می
شوند و سلیقه ی عموم هم همین است.
بازار و
مردم هستند که تصمیم گیرنده
ی آثار امروز
ترا نه ها هستند.
فقط عده ی معدودی هستند که دلتنگ
اثرهای خوب و جدی هستند و
آثار قدیمی را ترجیح می دهند.
پس ای کاش
بازار تعیین کننده نبود.
ترانه ی امروز تعیین کننده دارد چه داخل
و چه خارج ازکشور، آنهم
به خاطر فروش آلبومها.
شنوندگان نیز به شنیدن این نوع آثار عادت کردند .
اگر یک ترانه سرا آنچه را که دردل دارد
بگوید
بدون آنکه مرز و
محدودیتی وجود داشته باشد یا برایش بگذارند
و محدودش
نکنند، مسلما کارها به مراتب زیبا تر
و شنیدنی تر خواهند شد
و وقتی به
خاطرمحدودیتها گفته نشوند تبدیل به ترا نه ی زیرزمینی می
شوند و این درد بزرگیست که در
دنیای آزاد امروز نویسنده نتواند
آزادانه بگوید و
بنویسد و اجراشود.
متاسفانه ترانه ی امروز باز
هم می
دانیم که تعیین کننده دارد هرچند که درگذشته نیزچنین بوده اما
محدودیتها بیشترشده.
انتظار بیشتر
از داخل است چون ریشه هر
کاری
درآنجاست. یعنی آنچه بیرون اتفاق می افتد
محصول داخل است. متاسفانه
تولید آثار تفریحی شده است و کمتر
خلاقیت می بینیم و
اکثرا ساخته
سیستمهای وابسته به کامپیوتر است نه سازهای زنده.
البته که گاها
اجراهای زیبا هم می شنویم اما تعدادشان زیاد نیست. من بر
این
اعتقادم که تنظیم ها ی ترانه ها زیباتر از
ملودیهاست که ارزش چندانی به شعر و
ترانه نمی دهد.
درست است که شعر مغز
یک اثر موسیقیایی
است اما وقتی ملودی ضعیف باشد، از
نظر
شنونده نیز ممکن است اثر
ضعیف
باشد. نگین انگشتر
یک اثر زیبا
در موسیقی شعر
آن است و بعد آهنگ و
تنظیم
آن. اما وقتی همه می خواهند
خود تولید کننده باشند به این معنا که
خود بنویسند
و بسازند و
اجرا
کننده هم باشند، همین می شود که می بینیم و
می شنویم. نصب کردن چند
دستگاه پیشرفته به کامپیوتر و
ساختن آهنگ آن هم در خانه کاری ضعیف
تحویل خواهد داد. هیچ کس به طورحتم با شادی آفرینی یا تولید کار
شاد مخالف نیست اما بسیارند آهنگسازانی که بی توجه به شعر، آهنگ می
سازند. اگر خوب شعر را بشناسند که فرضا شاعر
یا ترانه سرا چه گفته
و چه حسی داشته، سعی می کنند برای آن اثر، ملودی زیبا تری بسازند که
به حس و حال آن اثر نزدیک باشد. متاسفانه تعداد
آثار شنیدنی و دلچسب
کم هستند ، خیلی کم!
با اینکه عصر تکنولوژی ست و
همه چیز مجهز
و پیشرفته
است، یعنی امکانات از
گذشته بیشتر شده اما موسیقی امروز به زیبائی
موسیقی گذشته نیست به طوری که هنوز از شنیدنشان لذت می بریم.
امروز
دلتنگ آثار زیبای اساتیدی چون اسفندیارمنفردزاده
/ واروژان
و........ هستیم.
علت چیست؟
آیا می دانیم...؟
نه اینکه امروز اثر زیبا نداریم، نه! به
آن معناست که کم می شنویم. شهریارقنبری
/ ایرج جنتی عطائی
/ کاظم عالمی
/ زویا
و دیگر اساتید که هنوز
و همیشه ازشنیدن کارهاشان لذت می بریم و
برایشان
سلامتی آرزو می کنیم ما را یادگذشته ها می اندازند با
آثار زیباشان.
با این همه نباید نا امید شد که وضع ترانه بهترنخواهد
شد.
به امید روزهای بهتر
و روشن ... |