بعد از هرگز امروز هستم
امروز دستت، امروز دستم
بعد از هرگز امروز اما
دو جفت صداي پا از ما
ديروز جاده، ديروز ديوار
ديروز كوچه، ديروز بازار
اكنون تنها دو پيراهن
اكنون اين تو، اكنون اين من
ديگر چيزي نميگويم
ديگر حرفي نميجويم
سکوت با ما شبیه دوست
به وقت گفتگوي پوست
***
قلعه، ماسه، موجِ دريا
خرمن، آتش، امشب، فردا
زمين، سوراخ، خدا، قيقاج
من كر، من كور، من هاج، من واج
يك دفتر آرزو سوخته
يك آلبوم خاطره پرپر
چرا انگشت تو بايد
در آغوش يك انگشتر
چرا ديگر...؟ چرا حتي...؟
چرا بايد...؟ چرا حالا...؟
كجا...؟ از كي...؟ چه طور اصلا... ؟
هنوز...؟ تا كي...؟ چرا...؟ پس من...؟
چرا چيزي نميگويي؟
چرا حرفي نميجويي؟
يك جفت سكوت، يك جفت آوار
كوچه، بازار، جاده، ديوار |