پیش از پرداختن به رزومه ی گروه
پر آوازه ی متالیکا، شاید بد نیست به عدد دو، نت دو، و پدید آمدن
ِ این نماد موسیقی از همین گروه پرده برداری کنم. بی شک با این
نماد موسیقی متال که با بالا بردن هم زمان ِ انگشت اشاره و انگشت
کوچک پدیدار می شود آشناییم و شاید بارها و بارها مثلا در سینما
حتا، به این نماد برخورده باشیم. حتا در دوره ای در جای جای دنیا
–از روی فقر بینش و کم سوادی برخی روحانیون شاید!- این نماد به
علامتی برای شیطان پرستی و شیطان پرستان شناخته می شد. همان طور
که در کشور ما، موسیقی هوی متال را به شیطان پیوند می دهند! باری
وقتی به تاریخ نگاهی دوباره می اندازیم، شاید در اوایل شکل گیری
این گروه، این نماد که برداشتی ست غیر مستقیم از نت دو، به منزله
ی شکست در ریتم و ضرب، از سوی متالیکا رواج یافت و کم کم در بین
تمامی گروه های متال عمومیت پیدا کرد.
باری یازدهمین آلبوم رسمی گروه متالیکا هم با نام "آهنربای مرگ"
توسط کمپانی مطرح برادران وارنر به بازار موسیقی دنیا قدم گذاشت
تا ازحضور پر قدرت متالیکا در بیست و هشتمین بهار ِ شکل گیری این
گروه پرده بردارد. دیگر به جرات می توان گفت هیچ بندی به اقتدار
حضور مداوم و موفق متالیکا در عرصه ی جهانی نخواهد رسید. حتا
گروه موفق پینک فلوید (1994-1965) که در آستانه ی فراموشی به شکل
غریبی مجددا اعلام حضور کرد!!! بر اساس تاریخ ترانه ها و موفقیت
های حاصل، شاید پیش از متالیکا و در رده سوم این آمار جای گیرد.
گروهی که چندی پیش، کیبوردیست خود را از دست رفته دید تا بار
دیگر، دیوید ِ بزرگ تنها بماند.
با این همه، نمی توان از تاثیرپذیری متالیکا از گروه های پیش از
خود به آسانی چشم پوشید. از بلک سَبَث و آزی آزبورن که پنداری
پدر موسیقی متال است که در جای خود، به این عزیز نازنین نیز
خواهیم پرداخت. متالیکا که همیشه و به خصوص در چند سال اخیر به
نیکی از آزی و گروه خاطره ساز او -بلک سبث- یاد کرده، خود را وام
دار ِ راهی می داند که او آغاز گرش بوده است.
متالیکا با از دست دادن ِ بیسیست ِ خود –جیسون نوستد- بار دیگر
به سبک هوی متال باز می گردد. آلبوم تازه ی گروه –آهنربای مرگ
2008- به همراه آلبوم پیشین -خشم مقدس 2003- دو اثر با شکوه در
همین سبک -هوی متال- بوده که با پیوستن رابرت تروجیلو -بیسیت ِ
سابق آزی آزبورن- در این سبک و سیاق شکل گرفته اند. تک ویدئو
موزیک ِ منتشره از این آلبوم تا به امروز، ترانه ی "روزی که هرگز
نمی آید" بوده است که برای نخستین بار در یک اوت 2008 از ام تی
وی گیمز پخش شد. باز هم سناریوی این ویدئو بر پایه ی اعتراض به
سیاست و جنگ است و محل فیلم برداری در صحرایی نزدیک لس آنجلس می
باشد.
اما پیش از پرداختن به تاریخچه ی گروه، به گاه شمار ِ مثلث طلایی
متالیکا سرک می کشیم:
جیمز هتفیلد (James Hetfield) به تاریخ ۳ اوت ۱۹۶۳ در شهر دونی، در منطقه ی لوس
آنجلس، واقع در ایالت کالیفرنیا به دنیا آمد. جیمز نه ساله بود
که اولین آموزشهای ساز پیانو را آموخت. او سپس شروع به نواختن
درام برادرش دیوید کرد و سرانجام در سن چهارده سالگی به ساز مورد
علاقه اش –گیتار- روی آورد. از آنجا که پدر و مادر او ویرجیل و
سینتیا از پیروان و هواخواهان تعصبی فرقه مسیحیان پروتستان بودند، بیشتر دوران جوانی او تحت الشعاع مذهب قرار می گرفت. آنها بنا بر
اعتقاداتشان به شدت مخالف مصرف دارو و یا هر گونه کمک پزشکی
بودند و ازاعتقاد خود دست نکشیدند تا زمانی که درگذشت مادر او بر
اثر بیماری سرطان در شرف وقوع بود. مرگ مادر جیمز و متعاقباً
رابطه آشفتهٔ او با مذهب، هر دو مسایلی هستند که همواره موضوع
اصلی برخی از اشعارگروه متالیکا بودهاند.
لارس اولریش (Lars Ulrich) متولد
۲۶ دسامبر ۱۹۶۳ در دانمارک است. باری در سن هفده سالگی به لوس
آنجلس مهاجرت می کند. او را باید هستهی اصلی متالیکا دانست. او
مغز متفکر گروه است... متاهل در جوئن 1997.
کرک هَمت (Kirk
Hammett) متولد ۱۸ نوامبر ۱۹۶۷،
لیدیست گروه متالیکا و پیشتر در گروه موسیقی
Exodus فعالیت داشت. کرک همت
نوازندگی گیتار الکتریک را نزد جوء سَتریانی فرا گرفته است. مجله
رولینگ استون در سال ۲۰۰۳ و در ردهبندی ۱۰۰ گیتاریست برتر تمامی
دوران، کرک همت را در رتبه یازدهم قرار داد. همت تا بهحال دو
بار در سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۹۸ ازدواج کردهاست و از همسر دوم خود
صاحب دو فرزند است.
بر گردیم به تاریخچه ی گروه:
متالیکا در پاییز 1981 میلادی به میلاد می رسد. لارس اولریش –درامر
و مغز متفکر گروه- که هجده ساله است برای ضلع دیگر این مثلث -جیمز
هتفیلد ِ هجده ساله- پیشنهاد همراهی در چند قطعه به عنوان لیدیست
و بیسیست را دست دارد. چندی نمی گذرد که ران مک گاورنی ِ بیسیست
و دیو ماستین –که بعدها به دلیل اختلافش با جیمز بر سر آن که
آواز خوان اول گروه باشد به متالیکا پشت می کند و گروه مگادث را
پایه گذاری می کند- به گروه اضافه می شوند تا جیمز صرفا وظیفه
سرودن اشعار و آواز را عهده دار باشد.
پس از اجرای کنسرت هایی در لس آنجلس، سانفرانسیسکو و نیویورک، و
انتشار نسخه ای ابتدایی از چند ترانه در مجموعه ای به نام "نبود
زندگی تا چرم" علاقه مندانی در جای جای ایالات به دست می آورند.
در بهار 1982 کلیف برتون نوازنده ی باس از گروه تروما و پس از آن
کرک همت به متالیکا پیوستند تا نخستین آلبوم رسمی این بند با نام
"همه شان را بکش" در اواخر سال 83 به بازار عرضه شود.
به دنبال انتشار «همه شان را بکش»
گروه به اجرای کنسرت در شهرهای مختلف پرداخت. در سال ۱۹۸۴ آلبوم
دوم با نام «بر آذرخش بران» ضبط و منتشر شد. این آلبوم در حالی
که لحن معترضانه ی آلبوم نخست را حفظ کرده بود، هم از منظر
موسیقیایی و هم از لحاظ مفاهیم شعر از آلبوم اول پخته تر بود. پس
از آن متالیکا قرار داد دیگری با موسسه بزاگ و با کمپانی معروف
ضبطِ الکترا بست.
استاد خیمه شب بازی، سومین اثر متالیکا، در 1986 میلادی میلاد
یافت و گروه با همراهی آزی آزبورن به اجرای تور پرداخت. آلبوم
جدید به رتبه ی خوب بیست و نهم دست یافت و به حضوری ۷۲ هفتهای
در جدول پر فروشهای آمریکا رسید. متالیکا در حال رسیدن به چشم
اندازی تازه بود که بازوی جیمز در ورزش اسکیت بورد شکست و گروه
با افت کوچکی مواجه شد. جان مارشال تا بهبودی جیمز به گروه پیوست.
با تور آزی کل گروه به اروپا رفت. این آخرین باری بود که گروه با
کلیف به اجرای کنسرت می پرداخت. صبح روز بعد اتوبوس حامل اعضای
گروه به طور غیر قابل کنترلی سرخورد و واژگون شد. در این حادثه
کلیف برتون کشته شد. کلیف از اعضای اصلی گروه بود. او علاوه بر
نوازندگی باس، برای گروه مثل معلم و مربی بود. او نگرش ِ "خودت
باش" را به اعضای گروه هدیه داد و همان شناخت صحیح از کلیف، خود
عاملی بود که گروه راه خود را از سر بگیرد.
پس از کلیف، جیسون نیوستد از
میان ۴۵ درخواست کننده برای عضویت در گروه انتخاب شد. علت این
انتخاب توانایی های او و داشتن نگرشی مشابه با جیمز و لارس بود.
گروه به بهانه معرفی جیسون صفحهای از کلیه آهنگهای ضبط شده
منتشر کرد. صفحه با نام "به یاد روزهایی که در گاراژ بودیم"
منتشر شد که به نظر دنباله ی "باز دیدی دوباره از روزهای گاراژ"
است که به سال ۸۴ منتشر کرد.
وقتی جیسون جای ثابتی در گروه به دست آورد، برای ضبط آلبوم چهارم
متالیکا "… و عدالت برای همه" آماده شد. "…و عدالت برای همه" که
در اوت ۱۹۸۸ منتشر شد در رده بندی پرفروشهای آمریکا به رتبه ششم
دست یافت و نامزد جایزه "گِرمی" برای بهترین گروه "متال/هارد راک"
شد. گروه دوباره به اجرای تور به طور گستردهای در تمام جهان
پرداخت. دو ترانه ی آلبوم عدالت به طور مستقل در آمریکا منتشر شد
و ترانه ی "تک مانده" نخستین ویدئو موزیک متالیکا را رقم زد.
سرانجام برای اجرای همین ترانه، متالیکا به جایزه گرمی سال دست
یافت.
آلبوم سیاه، به تهیه کنندگی باب
راک در سال 1991 میلادی نشر یافت که نسبت به کارهای پیشین، نگرشی
تازه بود. متالیکا در این آلبوم به ترش متال نگاه تازه ای داشت.
پس از آن، بسیاری از مخاطبین خود را از دست داد و بسیاری دیگر،
به متالیکا ایمان آوردند. بارز ترین نکته در شکل ِ این تحول،
رسیدن به ترانه هایی ژرف تر، و یک نواختی کم تر نسبت کارهای
پیشین بود.
آلبوم سیاه در تمامی جهان به رتبه نخست فروش رسید و هفتهها در
صدر ماند. چندین ترانه ی آلبوم به موزیک ویدیو مبدل شد. گروه
جایزههای متعددی از جمله " جایزه گرمی" برای مجموعه ی ترانه ها
و چندین جایزه دیگر از جمله "ام تی وی" و "جایزه موسیقی آمریکا"
را به خود اختصاص داد. گروه به تورهای متفاوتی تن داد و به
تنهایی در توری موسوم به "شامگاهی با متالیکا" با گروه مطرح "گانز
ِز روز ِز" و همچنین در فستیوال های متعدد به اجرای برنامه
پرداخت.
ینج سال طول کشید تا آلبوم بعدی متالیکا منتشر شود. در این حد
فاصل، گروه دو آلبوم "لود" و "ری-لود" را نوشت و ضبط کرد تا یکی
را در سال 1996 و دیگری را یک سال بعد، در آغاز 1997 میلادی
منتشر کند. هر دو آلبوم ادامه ی راهی بود که آلبوم سیاه نوید آن
را می داد.
با به پایان رسیدن تورهای پی در پی «لود» و «ری-لود» و احتمالاً
پایان این مرحله، سومین پروژه ی "روزهای در گاراژ" خود را باز هم
با همراهی باب راک ضبط کرد. آلبوم به درستی "گاراژ الحاقی" نام
گرفت چراکه تمام ترانههای پیشین گاراژ، به همراه ۱۱ ترانه ی
جدید را در خود جای می داد.
گروه تا به آن
روز دو پروژه ی «گاراژی» به صورت طرف دوم منتشر کرده بود.
درحقیقت پروژه های «روزهای گاراژ» چنان کمیاب شده بودند که نسخه
نه چندان با کیفیت آن با قیمت های سرسام آور به فروش می رسید.
شاید همین دلیل کافی بود که سومین مجموعه از "روزهای گاراژ" توسط
گروه گرد آوری و منتشر شود.
سر انجام در سال 1999 بند
متالیکا با همراهی ِ ارکستر سمفونیک سانفرانسیسکو، جاودانه ای را
با نام « S & M » به دوست دارانش پیشکش می کند. ارکستر سمفونیکِ
سانفرانسیسکو به رهبری مایکل کیمن -که چندی پیش چشم از جهان فرو
بست- به همراهی با متالیکا برای اجرای بهترین قطعات متالیکا
پرداخت. ترانه های تازه ی این کنسرتُ آلبوم، به خودی خود قابل
تامل اند. ترانه هایی از قبیل "شبدر بدون برگ" و "منهای انسان" و
همچنین "ناپدید می شوم" که بعدها به فیلم "ماموریت غیر ممکن، دو"
پیشکش می شود. بلیت این کنسرت در اختیار طرفداران "درجه ی آ"
قرار می گیرد. هرچند که بسیاری از همین طرفداران پر رتبه -پشت
درب های سالن- کنسرت را از دست می دهند. لازم به ذکر است این
کنسرتُ آلبوم، یکی از معدود اجراهایی ست که به صورت زنده اما با
کیفیت ِ آکوستیک و استودیویی به بازار عرضه می شود و هر دو نسخه
ی صوتی و تصویری آن در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد.
در ژانویه ی ۲۰۰۱ جیسون نیوستد
اعلام کرد که از گروه کناره گیری می کند. در آگوست همان سال،
تمام برنامه های ضبط گروه متوقف و به بعد از ترک اعتیاد الکل
جیمز موکول می شود.
اکنون جیمز هتفیلد بهبود می یابد و گروه پس از ۳ سال آلبوم جدید
خود را با به کار گیری عضو جدید خود "رابرت تراجیلو" به بازار
عرضه می کند. آلبومی با نام خشم مقدس در سبک و نگرشی جدید و شاید
معترضانه تر از گذشته. چندی نمی گذرد که ویدئوی ضبط قطعات در
استودیوی شخصی و مجهز متالیکا در اختیار علاقه مندان قرار می
گیرد. چندی بعد فیلم مستندی با نام "متالیکا: نوعی هیولا" به
کارگردانی جو برلینگر و بروس زینافیکی به روی پرده می رود. نیک
رادیک در باب این مستند این گونه قلم می زند:
ساخت جدید ترین آلبوم گروه
متالیکا با عنوان خشم مقدس به یک ماراتن تمام عیار تبدیل شد. در
سینما حتى ستارگان مقتدرى چون تام کروز، باید بر طبق برنامه از
پیش تعیین شده کار کنند. اما در صنعت موسیقى رسمى حاکم است و آن
این که وقتى گروهى وارد استودیو مى شود تا زمانى که همه چیز
واقعاً مرتب و درست نباشد از آنجا خارج نخواهد شد.
۷۱۵ روز زمانى بود که صرف آمادگى کامل گروه متالیکا شد تا این
آلبوم را آلبوم ضبط کنند. به هر حال متالیکا در موسیقى گروه مهمى
است. رکورد پرفروش ترین تور هاى موسیقى دهه ۹۰ آمریکاى شمالى
دستاورد قابل توجهى است. وقتى خواننده گروه جیمز هتفیلد روى صحنه
مى خواند رو به راه به نظر نمى رسد و تعجبى هم ندارد که مثل جک
بلک در فیلم مدرسه راک، به زمین هم بیفتد! طرفداران به خاطر
هتفیلد متالیکا را دوست دارند. روى صحنه جاى مناسبى براى از هوش
رفتن نیست. و بعد دوربین هاى برلینگر و زینافسکى به کار مى افتند،
گره گشایى مى کنند و وارد جرو بحث ها و مشاجره هاى اعضاى گروه مى
شوند. هتفیلد مدت کوتاهى پیش از نمایش فیلم در نیویورک گفت: وقتى
تصاویر خودم را در این فیلم مى بینم، خب اصلاً راضى نیستم. خیلى
غیرقابل تحمل به نظر مى رسم! "متالیکا: نوعى هیولا" چیزى وراى یک
مستند درباره موسیقى است، هر چند که قطعات موسیقى در آن فراوان
به گوش مى رسد. این فیلم گوشه اى پر ارزش از تاریخ فیلمسازى است
که پنج شخصیت انسانى متفاوت (سه عضو گروه و دو فیلمساز) را براى
مدتى طولانى کنار هم قرار مى دهد.» این مستند از آن فیلم ها نیست
که خواننده هاى راک از خودشان براى مستند سازها بگویند و بعد
مستند سازها چیز دندان گیرى از خواننده هاى راک به تماشاگر نشان
ندهند.
"متالیکا: نوعى هیولا" سرشار از واقع گرایى و حقیقت زندگى است.
متالیکا حدفاصل سال هاى ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ را در رکود و رخوت کامل به
سر برد. کارگرهاى قدیمى سان فرانسیسکو، این دوره را در پریشانى و
آشفتگى از سر گذراندند. تمام دردسرها براى ضبط آلبومى بود که
بعدها خشم مقدس نام گرفت. در طول مدت تمرین و ضبط قطعات این
آلبوم، اعضاى گروه توسط دکتر فیل تاول تحت روان درمانى قرار
گرفتند. این روان شناس سعى داشت تنش هاى جارى میان اعضاى گروه را
از میان ببرد و خشم و اضطراب آنان را مهار کند. به خصوص درگیرى
هاى جیمز هتفیلد و لارس اولریش نوازنده درام گروه، که گروه
متالیکا را در سال ۱۹۸۱ بنیان گذاشتند. و کرک همت گیتاریست گروه
که یک سال بعد به آنها افزوده شد. به جز این سه نفر نوازندگان
متعددى در سال های گذشته به گروه پیوستند و بعد هر کدام به
دلایلى راه خود را جدا کردند. مدت کوتاهى پس از آغاز فیلمبردارى
هتفیلد به علت اعتیاد شدید به الکل گروه را ترک کرد و یازده ماه
را در کلینیک هاى بازپرورى صرف ترک اعتیاد نمود. خود هتفیلد
درباره آن دوران مى گوید: تصمیم این بارم براى ترک الکل جدى بود.
نمى خواستم مثل دفعات قبل پیش یک روانپزشک بروم. دلیل اصلى اش هم
این بود که همسرم مرا از خانه بیرون انداخته و گفت: برو تو یه
بیمارستان بسترى شو، تو واقعاً به کمک احتیاج دارى!
وقتى هتفیلد برگشت، بالاخره گروه کارساخت آهنگ ها را به پایان
رساند و ضبط را آغاز کرد. گیتار بیس آلبوم خشم مقدس را باب راک
تهیه کننده متالیکا نواخت. بعد هم رابرت تروجیلو نوازنده بیس
سابق گروه آزى آزبرن براى تور سیزده ماهه گروه استخدام شد. آزبرن
هم بلافاصله جیسن نیوستد نوازنده سابق بیس متالیکا را جایگزین
تروجیلو کرد. در واقع خروج نیوستد از متالیکا در سال ۲۰۰۱ جرقه
آغاز بحران در گروه بود.
بنیادگرایان مذهبى همیشه با
موسیقى متال مخالفت مى ورزند اما با سبک هاى دیگر موسیقى مشکلى
ندارند. البته جریان اصلى موسیقى هم دل خوشى از موسیقى متال
ندارد. مطبوعات هم همین طور! مثلاً گاردین همه سبک هاى موسیقى را
نقد مى کند و به آن مى پردازد. اما به یاد نمى آورم در گاردین
نقد یا مقاله اى درباره متالیکا یا مثلاً مگادث خوانده باشم و
این غیرمنصفانه است. متالیکا در دو دهه گذشته حضورى مقتدر در
عرصه موسیقى جهانى داشته و خشم مقدس آلبومى متفاوت و چالش
برانگیز است. بیشتر از آن که به سبک ترش متال نزدیک باشد به سبک
هوی شباهت دارد. "آنها بازگشتى به سبک و سیاق سال هاى اولیه
فعالیت شان داشته اند." کتى کمپینا -نویسنده مجله آمریکایى متا
اج؛ راهنماى من در دنیایى که دایناسورهایش هنوز از میان نرفته
اند- این جمله را بر زبان مى آورد. او مى گوید: "خشم مقدس یک
آلبوم کاملاً شخصى است. همه در این پروژه همدیگر را جدى گرفته
اند..."
زمانى که زینافسکى و برلینگر با گروه متالیکا دیدار کردند، در
واقع علاقه اى به موسیقى هوى متال نداشتند. برلینگر در این باره
مى گوید: "در سال ۱۹۹۶ براى موسیقى بعضى از فیلم هایمان با گروه
متالیکا آشنا شدیم. ما طرفدار موسیقى آنها نبودیم اما براى
موسیقى فیلم مان به آنها نیاز داشتیم." اعضاى گروه نه تنها با
خواسته آنها موافقت کردند، بلکه یکى از ترانه هاى خود را نیز به
شکل رایگان در اختیار آنها قرار دادند. لارس اولریش درامر گروه
با اشاره به مستند نگهدارى از برادر ساخته زینافسکى و برلینگر که
در جشنواره سال ۱۹۹۲ ساندنس برنده جایزه بهترین مستند شد مى گوید:
"از وقتى آن فیلم را دیدم، طرفدار جو و بروس شدم. مستندى بود
درباره چهار برادر نیمه خل و چل که در نیویورک زندگى مى کردند."
"متالیکا: نوعى هیولا" هم از بعضى جهات شباهت هایى با آن فیلم
دارد. برلینگر مى گوید: "آنها خیلى معقول و جذاب به نظر مى رسند
و خیلى هم روشنفکر و مطلع. براى ما خیلى جالب بود که پرسوناى
آنها روى صحنه با آنچه در زندگى عادى بودند تفاوت هاى بسیارى
داشت. لارس اولریش یک عشق سینماى واقعى است که خیلى فیلم دیده."
در واقع وقتى اولریش فهمید که این دو قصد دارند مستندى درباره
آلبوم جدید گروه بسازند، هیجان زده شد. حتى درخواست کرد فیلم
چیزى بیش از یک اطلاع رسانى تجارى باشد.
"نگران تجارى و سطحى درآمدن کار بودم. اما فیلم چیزى فراتر از حد
انتظارم شده است."
زینافسکى می گوید: "اما خب همیشه
مشکلاتى هم هست. هر بار که به دیدن آنها می رفتیم و می گفتیم که
نمى خواهیم یک مستند تبلیغاتى صرف بسازیم، جیمز به ما نگاه مى
کرد و مى گفت امکان ندارد! هتفیلد حتى قبل از ترک اعتیادش به
الکل هم آدم ترسناکى به نظر مى رسید. اندامى ورزیده پر از
خالکوبى با صدایى گیرا و خشن. یکى از خوفناک ترین آدم هایى که
تاکنون دیده ام..."
اما وقتى جیمز پس از ترک اعتیاد
بازمى گردد مى گوید: «الان در بهترین شرایط هستم.» جیمز با
نیشخندى بر لب و نگاهى مهربان از پشت عینک آفتابى زرد رنگش این
جمله را بر زبان مى آورد. آنچه بر سر جیمز و گروه آمد آنها را
ناچار کرد تاول را به خدمت بگیرند و روانشناس هم به آنها اطمینان
داد که شبیه مشترى هاى پیر او نیستند که در اتاقى در هتل ریتز
کارلتون سن فرانسیسکو به ملاقاتش مى روند. سه سال تمام دوربین ها
به دنبال گروه همه جا رفتند و دائم خاموش و روشن شدند. نتیجه این
خاموش و روشن شدن مکرر دوربین ها فیلمى شد که احتمالاً بهترین
مستند نسل جدید درباره موسیقیدان هاى هوى متالى است که در حین
تمرین دائم به هم و به همه چیز بد و بیراه مى گویند.
"متالیکا: نوعى هیولا" مى توانست یک سریال اپراى صابونى باشد.
خیلى ساده مى توان آن را با سریال تلویزیونى آزى آزبرن مقایسه
کرد. سریال آزى آزبرن که یک Reality TV serial است، به لحاظ
شخصیت ها شباهت هاى فراوانى با این مستند دارد. به جاى خود آزى،
هتفیلد را مى توان گذاشت. با خالکوبى بازوى راستش که سنت مایکل
را در حال مبارزه با شیاطین نشان مى دهد. به جاى شرون همسر آزى
هم لارس را داریم که نصف هیکل هتفیلد هم نمى شود، اما در مورد
مسائل مالى گروه او تصمیم مى گیرد. اولریش در فیلم عصبى اما با
تدبیر به نظر مى آید. اما در زندگى واقعى –دست کم در مصاحبه هایش
که حداقل نیمى از زندگى واقعى اوست- فردى مطلع و خوش صحبت است.
و بالاخره گیتاریست اول گروه، کرک همت را داریم. تنها عضو گروه
که هنوز موهایش را بلند نگه داشته؛ هر چند فقط تا سرشانه هایش!
هَمت شخصیتى کالیفرنیایى دارد که هرگاه لازم باشد خودش را کنار
مى کشد. خودش به شوخى مى گوید: "همیشه آدم خوبى بوده ام. در بیست
سال گذشته داور و قاضى گروه بودم. اگر من در گروه نبودم اختلافات
این دو نفر گروه را نابود مى کرد." ضمناً هَمت یکى از خدایان
گیتار الکتریک جهان است. یک نسل از نوجوانان -خصوصاً در آمریکا-
نواختن گیتار را از مقالات و نت هاى آموزشى هَمت در مجلات هوى
متال آموخته اند اما او همیشه کمتر از هتفیلد و اولریش به چشم مى
آید. همت لزوم استخدام تاول را تایید مى کند. «روان درمانى آخرین
انتخاب ما بود. همه خسته شده بودیم. زندگى بى بند و بار ستارگان
راک را سال ها بود تجربه کرده بودیم اما همه چیز دیگر لطفش را از
دست داده بود. دیگر این طرز زندگى داشت به ما لطمه مى زد. روان
درمانى تنها راه ممکن براى ادامه کار بود. اصلاً جیسن نیوستد -نوازنده
بیس سابق گروه- هم به همین خاطر گروه را ترک کرد. همه ما بریده
بودیم و تحمل همدیگر را هم نداشتیم!"
با نمایش فیلم تنها در دو سالن
در نیویورک و یک سالن در لس آنجلس، متالیکا: نوعى هیولا رکورد
فروش مستند هاى راک را شکست و حالا باید عکس العمل هاى متفاوت
تماشاگران انگلیسى را شاهد باشیم. چرا که این روان درمانى ها و
خودنگرى هاى گروه در فیلم، براى انگلیسى ها بامزه تر خواهد بود
تا آمریکایى ها. این خیلى غم انگیز خواهد بود که مستندى درباره
روان درمانى گروهى، تماشاگران جدى سینما را فرارى بدهد. اما قطعاً
حداقل علاقه مندان موسیقى متال از آن استقبال خواهند کرد.
فیلم میان جلسات روان درمانى و ضبط آهنگ ها در حرکت است و زندگى
واقعى را بى واسطه به تصویر مى کشد.
نوعى هیولا فیلمى بسیار جاه طلبانه است، به خصوص در ده یا پانزده
دقیقه اول این جاه طلبى کاملاً هویدا است. لارس مى گفت دوربین ها
مثل سرم هاى حقیقت هستند و اگر در جلسات روان درمانى حاضر نباشند
همه چیز از دست مى رود. اما آیا همیشه همین طور است؟ این سئوالى
است که از هَمت پرسیدم: "راستش فکر مى کنم همیشه همین طور است!
این فیلم خیلى جاه طلبانه است. جاه طلب در نفوذ به عمق اتفاقات،
جاه طلب در نحوه نمایش ما جلوى دوربین، در آنچه از زندگى گذشته
ما مطرح مى کند..."
"متالیکا: نوعى هیولا" یک فیلم هوى متال است. همانطور که در
ترانه ای خشم مقدس آمده: رهایش مى کنم بدون پشیمانى، باید خشمم
را رها سازم...
گاه شمار آلبوم های متالیکا
آلبوم های رسمی:
۱۹۸۳ - Kill 'Em All
۱۹۸۴ - Ride The Lighting
۱۹۸۶ - Master of Puppets
۱۹۸۸ - And Justice For All...
۱۹۹۱ - (Metallica (Black Album
۱۹۹۶ - Load
۱۹۹۷ - ReLoad
۱۹۹۸ - Garage Inc
۱۹۹۹ - S&M
۲۰۰۳ - St. Anger
۲۰۰۸ - Death Magnetic
آلبوم های غیر رسمی:
۱۹۸۷ - The $۵٫۹۸ E.P.: Garage Days Re-Revisited
۱۹۹۳ - Live Shit: Binge & Purge
۲۰۰۴ - Some Kind of Monster
|