آنقدر زود وارد دنياي حرفه اي شد،
آنقدر زود پيشرفت كرد و آنقدر زود بهترين شد كه خيلي ها هنوز
فرصت نيافته اند خود را با گامهايش همراه كنند و صاحب نظران
موسيقي معتقدند درك ارزش واقعي آثارش به زمان نياز دارد. او هم
چنان با وسواس زياد به تعداد آثار ماندگار موجود در كارنامه هنري
اش، با تكيه بر خلاقيت، استعداد و پشتكاري مثال زدني مي افزايد
و امروز آثار او به راحتي قابليت رقابت و پيشي گرفتن از نمونه
هاي خارجي را دارد و تلنگري است براي ما كه نكند موزيك خوب از
يادمان برود... اما كاش حداقل به اندازه ي تواناييهاي نوابغمان
به آنها پر و بال دهيم تا بعدها افسوس جاي خاليشان و هنري را كه
ديگر، براي ديگران است نخوريم.
بهروز صفاريان برخلاف تصور من به اندازه ي آثارش پيچيده نبود،
برخوردش گرم و صميمي و صحبتهايش آنقدر دلسوزانه بود كه آرزو مي
كردم اي كاش دامنه ي اختياراتش كمي وسيعتر بود و اي كاش ديگران
هم به اندازه ي او مفهوم هنر و تعهد به آن را درك مي كردند...
از او كه علي رغم گرفتاريهايش صميمانه وقتش را در اختيار ما قرار
داد و صبورانه پاسخگويمان بود متشكرم و هم چنين از آقاي ازقندي
كه فرصت و افتخار همكاري با پيله ها را نصيب من كرد. اميدوارم
اين مصاحبه كه نتيجه ي گفتگوي چند ساعته با موزيسيني است كه
سخت حاضر به مصاحبه مي شود- به دل شما هم بنشيند:
الناز
علاقه
مند
*******************
از چه
سني به صورت حرفه اي به موسيقي روي آورديد؟
نطفه ي موسيقي و علاقه به آن، از سالها پيش در وجود من بود ولي
به صورت حرفه اي از زمان شروع موسيقي پاپ بعد از انقلاب (سال 76)
بود كه فعاليتهاي من شكل تجاري به خود گرفت.
آن زمان
چه تصويري از سي سالگي خودتان داشتيد، تصور مي كرديد در اين سن
به عنوان بهترين موزيسين يك دهه موسيقي پاپ در ايران انتخاب شويد؟
نه. تصور نمي كردم سطح موسيقي، در كشور ما انقدر پايين باشد كه
من به عنوان بهترين در اين عرصه، برگزيده شوم و فكر مي كردم كه
براي كسب اين عنوان بايد خيلي بيش از اين تلاش كنم. اگرچه جايگاه،
اهميت چنداني ندارد چرا كه برمبناي سقف خواسته هاي جامعه تعيين
مي شود، شايد سقف اين جايگاه را به دست آورده باشم اما اين سقف،
سقف بالايي نيست.
شما در
سن خيلي پايين با هنرمند بزرگي مثل فريدون فروغي همكاري كرديد،
يك جوان هجده ساله چگونه توانست اعتماد هنرمندي مثل فروغي را جلب
كند؟
ايشان كارهايي را كه من پيش از شروع فعاليت حرفه اي ساخته بودم،
شنيدند و بر مبناي آن، همكاري ما آغاز شد. جالب اينجاست كه من
پيش از همكاري با فريدون فروغي به درستي ايشان را نمي شناختم و
نزديكي ما موجب شد كه من شيفته ي شخصيت او بشوم و تاثير و اتفاق
اصلي را موسيقي آن دوران در من گذاشت.
بهروز
صفاريان از "مسافر" تا "شبح" چه تغييراتي كرده، هنوز به همان
ميزان از احساسش در ساخت قطعات بهره مي گيرد يا امروز به بار فني
آلبوم بيشتر اهميت مي دهد؟
در 5 سال اول فعاليت من، با توجه به امكانات محدودي كه موجود بود
زماني را كه در اختيار داشتيم بيشتر صرف توليد يك احساس و
هارموني خوب مي كرديم ولي در حال حاضر و با توجه به پيشرفت هايي
كه حاصل شده اين زمان براي ايجاد حس مورد نظر و استفاده از
تكنولوژي جديد براي ايجاد آن احساس، تقسيم مي شود و از آنجا كه
موسيقي نو در ابتدا براي شنونده دافعه خواهد داشت تلفيق اين دو،
نياز به نوستالوژيك و تغيير ذائقه دارد كه مسئوليت شناساندن اين
فضاي نو، بر دوش يك سازمان مانند صدا و سيما است. مثلا در آلبوم
غريبه اين تركيب نتيجه ي مطلوبتري داشت تا در آلبوم شبح. اگر چه
ذائقه ي آلبوم شبح متفاوت با ساير آلبوم هاست و چنانچه به همان
صورت اوليه و بدون سانسورهاي صورت گرفته به بازار مي آمد تاثير
گذاري لازم را داشت همانطور كه مورد پسند اهالي موسيقي بود.
البته من با اين فضا آشنا هستم و مي دانم كه كار نو براي تاثير
گذاري نياز به زمان دارد، ما در آلبوم مسافر هم اين تلفيق را
پياده كرديم و فضا و نوستالوژي را به وجود آورديم كه امروز
شنونده پس از گذشت سالها با گوش كردن به آن، به فضاي ده سال پيش
مي رود، آلبوم شبح هم براي تاثير گذاري لازم، نياز به زمان دارد.
در كجاي
اين مسير ده ساله به بهروز صفاريان ظلم شد؟
فارغ از نگاه شخصي به اين سوال، بيان مي كنم كه به نظر من به
كليت موسيقي پاپ ايران ظلم مي شود و من مايلم باز هم اعلام كنم
كه از مديران مربوطه مي خواهم براي هنر موسيقي، علي الخصوص
موسيقي پاپ به اندازه ي ورزش و هنر سينما اهميت قائل شوند، همين
فعلا براي ما كافي است.
چرا در
اكثر موارد، همكاريتان با هر خواننده را به يك آلبوم محدود مي
كنيد؟
اغلب خواننده هايي كه من با آنها همكاري كردم در اولين آلبوم و
يا اولين كار جدي آنها بوده. در شرايط امروز وقتي آلبومي موفق مي
شود اتفاق خاصي براي من شكل نمي گيرد چرا كه تجربه هاي متعددي (چه
خوب و چه متوسط) در كارنامه ي هنري من وجود دارد ولي با توجه به
خواننده سالاري در كشور ما، بهره برداريهاي معنوي، مالي و خبري
آلبوم به سمت او مي رود و با دنياي جديدي مواجه مي شود كه قدرت
رويارويي با خيلي از اتفاقات آنرا ندارد و ديدگاهش نسبت به كسي
كه در كنار او موجب شكل گيري اين اتفاق شده تغيير مي كند و وقتي
من احساس مي كنم كه صميميت و احساس آغاز همكاري بين ما وجود
ندارد به اين نتيجه مي رسم كه اگر به اين همكاري ادامه ندهيم
بهتر است. اتفاقا چنين مسائلي همواره براي كساني كه به فعاليتشان
جدي نگاه مي كنند و به احساس در كارشان اهميت مي دهند وجود دارد.
همكاري
شما و فريدون آسرايي ثمره ي فوق العاده اي براي موسيقي پاپ داشت،
چرا به اين همكاري ادامه نداديد؟
اين جدايي براي من هم ناراحت كننده بود. نزديكي من و فريدون در
آلبوم غريبه و شكل گيري احساسي كه به مخاطبان منتقل شد، موجبات
موفقيت غريبه را فراهم آورد و ما از نظر تجاري هم پيش افتاديم
اما وقتي خواستيم گامهاي بعدي را برداريم هربار با حواشي و
مشكلاتي روبرو شديم و در آخر هم سياست گذاريهاي شركت و
محدوديتهاي اعمال شده موجب شد كه ما نتوانيم در كنار هم باشيم
اما فريدون مي توانست شرايط را به دست گرفته و جريان را آنطور كه
بايد باشد، هدايت كند.
مي توان
به شكل گيري مجدد اين همكاري اميدوار بود؟
ممكن است بار ديگر پاي ميز مذاكره بنشينيم. متاسفانه با دو آلبوم
اخير، فريدون جايگاهي را كه به دست آورده بود از دست داد و براي
رسيدن مجدد به آن جايگاه بايد تلاش بسيار زيادي كند. اين دو
آلبوم، تنها بيلبوردي بود براي نشان دادن تواناييهاي ديگران و
البته مجالي براي بي معرفتي دوستان...
به عنوان
صميمي ترين دوست شادمهر در ايران، روند ادامه ي فعاليت هنري اش
را در خارج از كشور چطور ارزيابي مي كنيد؟
موفق، جنس كار شادمهر آن چيزي است كه ماركت خارج از كشور مي طلبد
و روند فعاليتش درست است.
شما
فرضيه ي كاهش محبوبيت او در ايران را مي پذيريد؟
نه. به نظر من محبوبيتش حداقل دو برابر شده.
اغلب
علاقه مندان به موسيقي، شما و شادمهر را يك زوج هنري تكرار
ناشدني مي دانند، تا به امروز وسوسه شده ايد كه به او بپيونديد؟
وسوسه نيست. بعد از مشكلاتي كه بين ما بود و بين تمام دوستان
وجود دارد، صحبتهايي رد و بدل شد. تمايل به اين همكاري وجود دارد
ولي محدوديتها، گرفتاريها و برنامه هاي دو طرف موجب شده كه علي
رغم اين تمايل، امكانش فراهم نشود.
چرا در
خصوص ملوديهايي كه در زمان كنار هم بودن شما و شادمهر ساخته شده،
انقدر ابهام و دوگانگي وجود دارد ؟
وقتي يك گروه به موفقيت مي رسد نمي توان گفت كه اين جايگاه متعلق
به چه كسي است چرا كه با جدا شدن هر فرد از اين گروه، ممكن بود
اين موفقيت حاصل نشود. در كل منفك كردن يك تيم و نسبت دادن نتيجه
ي كار به يك نفر، نادرست است.
ولي
استفاده از يكي از همين كارهاي مشترك در آلبوم شبح، موجب انتقاد
به شما شد؟
آن ملودي و تنظيمش به اضافه ي چندين ترك در آلبوم "آدم و حوا" از
ساخته هاي من بود كه به شادمهر داده بودم و (به صورت غير مجاز)
منتشر شد و اتفاقا با كيفيت بدي ضبط شده بود. من به علت علاقه به
آن ملودي با ترانه اي جديد در آلبوم شبح از آن استفاده كردم.
و در
خصوص ملودي شب انتظار؟
"شب انتظار" برگرفته از يك ملودي خارجي است كه پيش از اين هم
امير آرام آنرا اجرا كرده.
نسبت به
وقت و هزينه اي كه صرف توليد آخرين آلبومتان (شبح) كرديد، چه
ميزان از بازتابش رضايت داشتيد؟
از نظر تجاري راضي نبودم شايد انتظار خيلي از همكاران من در اين
آلبوم را برآورده ساخت اما توقع من را تامين نكرد چون اين كار را
معمولي انجام نداده بودم و اين آلبوم را خيلي بزرگتر مي ديدم.
علت اين اتفاق هم عدم ويدئو، تبليغ رسانه اي خوب، عرضه ي نامناسب
به سراسر كشور - كه اين اواخر در مورد برخي افراد عامدانه اعمال
مي شود- و سانسور قطعات و زيباترين بخش ترانه ها بود.
ولي در
سال گذشته اين آلبوم از اين نظر، در رده ي دوم قرار داشت؟
بله مطمئنا اگر ما هم از حمايت صدا و سيما و يا اجازه ي پخش از
ماهواره بهره مند بوديم اين آلبوم به جايگاه واقعي خودش مي رسيد.
دو قطعه از آلبومي كه در بخش فروش با "شبح" رقابت مي كرد بارها و
بارها از صدا وسيما پخش شد و اگر "شبح" هم از چنين امتيازي بهره
مند بود قطعا گوي سبقت را از ساير آلبومها مي ربود.
در
شرايطي كه موسيقي پاپ ما در جهان شناخته شده نيست، شما جرياني را
آغاز كرديد و آلبومي را توليد كرديد كه به عنوان بين المللي ترين
آلبوم سال شناخته شد، در ادامه ي راه، قصد ادامه ي همين جريان را
داريد يا هدف اصلي تان توليد آلبومي پرفروش و همه گير مثل "دورنگي"
است؟
هدف من هردو است.
پيش از
اين بيان كرده ايد كه تمايلي به خوانندگي نداريد، با توجه به
استقبال از خواندن و صداي شما در "شبح" و تك آهنگهايي كه با صداي
شما منتشر شده، هنوز هم چنين اعتقادي داريد؟
در ابتدا دوست داشتم خواننده شوم ولي ورود به دنياي آهنگسازي
باعث شد تصميمم تغيير كند و كاملا تفنني به اين امر بپردازم .
لازم است در ارتباط با برخي اظهار نظرها در اين خصوص، اضافه كنم
كه من هنوز به صورت جدي خوانندگي را آغاز نكردم و فقط در چند
مورد به پيشنهاد دوستان با آنها همراهي كردم.
تا كنون
به اين فكر كرده ايد كه آلبومي با صداي خودتان منتشر كنيد؟
خيلي جدي نيست ولي شايد روزي عملي شد.
با توجه
به مدت كوتاه پخش قطعه ي "مثل ماه" استقبال بسيار خوبي از آن شد،
چه شد كه تصميم به خواندن اين قطعه گرفتيد و علت جلوگيري از
ادامه ي پخش آن چه بود؟
ما
چند سال به دليل محدوديتهاي اعمال شده در موسيقي پاپ از تلويزيون
فاصله گرفته بوديم تا اينكه از ما براي شروع دوباره ي موسيقي پاپ
در تلويزيون دعوت و قول همكاري و مساعدت در زمينه پخش آثار توليد
شده به ما داده شد كه نتيجه آن پخش تيتراژ برنامه ي عبور شيشه اي،
قطعه ي "ايران" با صداي روزبه بماني، مهدي يراحي و نيما مسيحا و
درخواست ساخت تيتراژي با صداي من بود كه به دليل وقت كمي كه به
من داده شد قطعه ي "مثل ماه" را با خواندن و تنظيمي به صورت اتود
(اجراي اوليه) آماده كرديم و به پخش رسانديم تا در آينده تنظيم
نهايي صورت گيرد كه هرگز به اين مرحله نرسيد. دقيقا در همان زمان
بود كه من به شب شيشه اي دعوت شدم و گلايه هايم را در آن برنامه
مطرح كردم.
چنانچه
زمان به عقب برمي گشت بازهم چنين انتقاداتي را مطرح مي كرديد؟
مطمئنا بيشتر و شديدتر
با گذشت
اين مدت از پخش برنامه، فكر مي كنيد تاثيري را كه انتظار داشتيد
در حمايت از موسيقي بهمراه داشت؟
نه
پس چرا
باز هم در بيان آنها مصريد؟
چون بيان آنها من و برخي از همفكرانم را تا حدودي راضي مي كند.
تصور نمي
كنيد تك سوار بودن شما در مسير انتقاد و دلسوزي نسبت به موسيقي
پاپ، تنها موجب شده حساسيتها نسبت به شما بيشتر شود؟
نه. بايد از موسيقي پاپ دفاع شود و بيان اين حرفها ابعاد خوبي
داشت و موجب يك سري حمايتهاي مقطعي از موسيقي پاپ شد، خيلي ها به
اين نتيجه رسيدند كه در جايي بايد به اظهار عقايدشان بپردازند.
اين تاثير گذاري را بعدها هم خواهيد ديد.
شرايط
امروز موسيقي پاپ نسبت به زمان آن برنامه چه تغييراتي كرده؟
پيشرفت كرده يا سير نزولي داشته؟
ما اين حرفها را زماني زديم كه موسيقي پاپ به علت ازدياد موسيقي
هاي غير مجاز، زير زميني و رپ ناسالم ديگر از دست رفته بود. در
آن زمان اجازه ي پخش موسيقي رپ مجاز در دست ما بود و علت درخواست
من براي در اختيار داشتن اين اجازه، اين بود كه اگر نطفه ي
موسيقي رپ را كه در ذاتش موسيقي ناسالمي است با كار اجتماعي قرار
داده ، كمي موسيقي در آن خرج كنيم و در كلامش مميزي درست انجام
دهيم، مي تواند با مديريت درست به صورت سالم پيش رود ولي وقتي
اين اجازه به ما داده نشد موسيقي رپ از دست رفت و ديگر براي مردم
اين سبك از موسيقي به همراه كلام ناپسند جا افتاده و از رپ
اجتماعي استقبال نمي كنند.
يعني
تمايل نداريد تجربه ي ساخت آلبومي در سبك رپ را تكرار كنيد؟
من موسيقي رپ را از ابتدا هم دوست نداشتم چرا كه معتقدم رپ اصلا
موسيقي نيست، يك sound است كه مصرفش به روز است و فردا جذابيتي
ندارد. من مايلم موسيقي، ملودي و احساس را منتقل كنم نه اينكه با
تزريق يك كلام جذاب به جامعه، خودم را معروف كنم. البته به برخي
از كساني كه در اين سبك فعالند و در آثارشان از كلام زيبا و
تاثير گذار بهره مي گيرند احترام مي گذارم كه اتفاقا از اين آثار
مثل ساير كارها استقبال نمي شود. اگر روزي توجيهي براي اين كار
داشته باشم شايد دوباره اين تجربه را تكرار كنم ولي فعلا چنين
تصميمي ندارم.
با توجه به عدم عقب نشيني صدا و سيما در سياست هاي خود و نياز
جامعه به شنيدن موسيقي مناسب و به روز از رسانه هاي داخلي، چرا
هنرمنداني مثل شما كمي از موضع خود عقب نشيني نمي كنند؟
با پذيرش محدوديتهاي موجود، آثار توليدي ما با قابليتهايي كه
موجب استقبال از آثارمان شده فاصله مي گيرد و قطعا نتيجه ي كار،
جذابيت لازم را براي مخاطبان نخواهد داشت. متاسفانه عده اي
حاضرند هزينه هاي سنگيني را براي دعوت از سامي يوسف- خواننده اي
كه نام ايراني خود را به عربي تغيير داده، به اين زبان مي خواند
و خارج از ايران زندگي كرده- به يك برنامه ي تلويزيوني، بپردازند
ولي حاضر نيستند كه يك دهم آن را براي توليد چنين موسيقي در كشور
هزينه كنند.
از
ميان كساني كه در شكل گيري موسيقي پاپ موثر بودند، شما از معدود
كساني هستيد كه همواره در رديف بهترينها بوده ايد، علت موفقيت
آثارتان را در چه مي دانيد؟
در كارنامه ي كاري من هم آثاري هست كه به دليل كم بودن زمان، آن
را ساخته ام ولي بعد پشيمان شدم و سعي كردم كه جبرانش كنم و
خوشحالم كه امروز اين ديد در جامعه ي موسيقي نسبت به من وجود
دارد. من معتقدم كه هميشه بايد ويژگيهايي در كارم وجود داشته
باشد: كيفيت به روز باشد و نسبت به اثر، احساس و نوستالوژي خوبي
داشته باشم. من راجع به كارم فكر مي كنم، هدفم را تعيين مي كنم،
كار را تحليل مي كنم و تلاش مي كنم تا به الگوهايي كه در ذهن
دارم و همواره در رويايم بوده نزديكش كنم و با سياست گذاريها و
شرايط جامعه ي خودم تطبيقش بدهم و به نزديكترين حالت ممكن به
ايده آلم برسانم، درست است كه اتفاق خاصي كه در ذهنم است شكل نمي
گيرد ولي خوشحالم كه آثارم جايگاهي براي خود پيدا كرده.
پس از
استقبال گسترده ي مردم از تولد و شكوفايي موسيقي پاپ، در سالهاي
اخير افت چشمگير آنرا شاهد بوديم، شما به عنوان يك متخصص علت اين
افت را در چه مي دانيد؟
اين افت دو علت داشت: توليد كنندگان موسيقي در خارج از كشور،
افراد و اتفاقاتي در داخل كشور .
پيش از پا گرفتن موسيقي پاپ، توليدات تلويزيونهاي ايراني فعال در
خارج از كشور هر سال يك بار و به صورت نوارهاي ويدئويي وارد
ايران مي شد ولي با پيشرفت موسيقي پاپ، ناگهان ماهواره ها وارد
ايران شد چرا كه ديگر توجه و استقبال قبلي از موسيقي لس آنجلسي
نمي شد و آنها با رقيب بزرگي مواجه شدند و آن، انگيزه و عشق
كساني بود كه در ايران با قدرت كار مي كردند، استقبال از
كنسرتهاي داخلي فوق العاده بود و كنسرتهاي دوبي حال و هواي قبل
را نداشت. همزمان با اين اتفاق (ورود ماهواره) از آن زمان خللي
در سيستم توليد موسيقي داخلي به وجود آمده كه آنرا به بيراهه مي
برد: موسيقي سطحي و بي كيفيت بدون اينكه با آن برخورد مناسبي شود
به بازار مي آيد، فروش افت كرده، كپي افزايش يافته و قيمت CD
كاهش مي يابد، سيكل مجوز گرفتن طولاني شده و كساني كه با زحمت
زياد مجوز مي گيرند آثارشان بين انبوه كارهاي زيرزميني محو مي
شود، كنسرتها به دليل عدم مجوز كنسل مي شود - ولي خوشبختانه مردم
از كنسرتهايي كه برگزار مي شود به شدت استقبال مي كنند- . در اين
شرايط موسيقي لس آنجلسي فرصت رشد پيدا مي كند و موسيقي به روز،
با كيفيت و بدون مميزي با ويدئوهاي سطح بالا و استفاده از
استوديوهاي با كيفيت توليد مي شود. همزماني جريان مخالف موسيقي
پاپ، در داخل كشور كه- توسط افراد حاشيه اي و بدون عنواني كه از
اين جريان سود مي برند هدايت مي شود- و پا گرفتن مجدد موسيقي لس
آنجلسي، موجب افت موسيقي پاپ در ايران شد.
شما به
عنوان يك آهنگساز موفق و مجرب در چنين فضايي كه موسيقي زير زميني
براي برخي جوانان و نوجوانان جذابيت دارد، چه تدبيري براي گرايش
آنها به موسيقي فاخر و تاثير گذار داريد؟
برخي از آنها براي افراد جذابيت دارد، چون به صورت انبوه و بدون
مميزي است اما ما قرار نيست كه دچار اين انبوه سازي بشويم. به
نظر من موسيقي ما دچار تبي شده كه گذراست و مردم دوباره به نوعي
از موسيقي روي مي آورند كه داراي ارزش و ماندگاري است. حتي امروز
هم كساني كه به موسيقي هاي فاقد محتوا گوش مي كنند هدفشان تفريح
است و آنرا جدي نمي گيرند.
آلبومهاي
اخيرتان هريك سبك خاصي داشتند: اسكناس، غريبه و شبح... چه حربه
اي براي اين نوآوري و گريز از تكرار به كار مي گيريد؟
زياد كار نمي كنم. حسي كه من در هر مقطع زماني دارم روي كارم
تاثيرگذار است و وقتي چند كار با فواصل كم انجام دهم ناخود آگاه
به هم شبيه خواهند شد.
آخرين
اخبار از آلبومهايي كه هنوز منتشر نشده؟
آلبوم "بي خوابي" از سعيد شهروز، كه او در اين آلبوم از نظر
تكنيك و احساس خواندن بسيار متفاوت ظاهر شده ولي براي بهتر شدن
باز هم نياز به تغيير دارد. اميدوارم توليدات آلبوم علي لهراسبي
هم تا دو ماه ديگر تمام شود و بعد از آن مرحله ي مجوز گرفتن را
در پيش داريم، با ديد خوش بينانه مي توان اميدوار بود كه تا عيد
منتشر شود.
در خبرها
آمده بود كه شما يكي از پنج داور جشنواره ي فرهاد هستيد، در مورد
اين جشنواره كمي بيشتر توضيح دهيد؟
بنا بود اين جشنواره با نام "جايزه ي فرهاد" و با محوريت كشف
استعدادهاي نهان برگزار شود. اما پس از تاخيرهاي پياپي و در كمال
تاسف، سرانجام لغو شد!
اين لغو
پس از بخش كارشناسي صورت گرفت؟
بله. حدود 600 اثر به دبيرخانه ارسال شده بود كه پس از كارشناسي
هاي صورت گرفته قرار بود از ميان آنها 20 اثر به مرحله دوم و بخش
اجرا راه يابد ولي اجازه ي اين كار داده نشد. اين حركت و نيت آن
قابل تقدير بود ولي متاسفانه زحمت هنرمندان و كساني كه با عناوين
و انگيزه هاي مختلف در اين جشنواره حضور داشتند كاملا ناديده
گرفته شد و اين برخورد بهيچ وجه قابل توجيه نيست.
سقف
آرزوهاي بهروز صفاريان؟
سقف ندارد. چون وقتي به هر هدفي كه در نظر داشتم، دست پيدا كردم
بالاتر از آن را خواستم پس ديگر لزومي به قرار دادن محدوديت نيست.
نظرتان را در خصوص واژه هايي كه نام مي برم بفرماييد:
موسيقي
لس آنجلسي: مصرفي،
رنگ و لعاب
اينترنت:
در صورت مديريت خوب و استفاده ي درست، رسانه ي بسيار خوب و موفق
شب شيشه
اي: پيش برد اهداف
صدا و سيما به صورت يك طرفه
فريدون
فروغي: بزرگمرد،
مظلوم
شادمهر
عقيلي: دوست قديمي
فريدون
آسرايي: دوست داشتني،
خوش قلب و بسيار با احساس
محمد
اصفهاني: كياست مدار،
اقتصاد دان و بسيار خواننده
بهنام
ابطحي: خوش قلب بي
سياست
پدرام
كشتكار: دوست قديمي
بي معرفت ...
سخن
پاياني با مخاطبان پيله هاي شيشه اي؟
آرزو مي كنم كه موسيقي ما در بالاترين جايگاه ممكن در دنيا قرار
بگيرد و براي تمام كساني كه بسيار بااستعدادند و احساس مي كنند
كه توانايي انجام تحولات و ايجاد پيشرفت را دارند زمينه اي درست
فراهم شود تا بتوانند عقايد شخصي خود را حفظ كرده و جنبه هاي
مختلفي از موسيقي و هنر را به مردم نشان دهند.
***********************
نظرات برخی
هنرمندان در ارتباط با بهروز صفاریان:
بهزاد بلور(خبرنگار بي بي سي):
بهروز برخلاف ثروتی که در
استعداد و سابقه اش دارد خاکی و قابل دسترس است و مثل هنرمندان
دیگري که عاشق کارشان هستند، بین بن بستها و شکستها و ناامیدی
هایی که سر راهش سبز میشود راه میرود بدون اینکه تعادلش از دست
بدهد. بدون شک بارها خودش را سرزنش کرده و قول داده که دیگر
موسیقی را رها كند ولی چند لحظه بعد عمیق تر در کارش فرو رفته
...قبل از آشنایی با او طرفدار کارهايش بودم و بعد از ملاقاتش
طرفدار خودش هم شدم.
فريدون آسرايي: بهترين تنظيم كننده ي ايراني حال حاضر در داخل و
خارج از كشور كه وسواس بيش از حدي در كارش دارد.
خشايار اعتمادي:
او شخصيتي است خلاق و توانا كه هنوز هم تمام داشته هايش را به رخ
نكشيده و در حقيقت پتانسيلي است كه همه تواناييهايش به جنبش مبدل
نشده. همواره در كارهايش موفق است و به علت احترام به نظر مردم و
هوش خوبي كه براي شناخت بازار دارد از توانايي بالايي براي
كارهاي مردم پسند بهره مند است. تنها ايرادي كه از او گرفته مي
شود طولاني بودن پروسه ي توليداتش است كه از ديد من آن هم به
خاطر احترامي است كه براي كارش قائل است و آنها را نه برحسب
وظيفه ، بلكه با تفكر و تدبر به انجام مي رساند.
علي لهراسبي:
آهنگسازي حرفه اي و از بهترينهاي موسيقي پاپ ماست. در ارنج كردن
موزيك بسيار با حوصله است و براي رسيدن به ايده آلش آزمون و خطاي
زيادي انجام مي دهد. وقت زياد و تاملي كه در ساخت آثارش به كار
مي گيرد يكي از پارامترهاي موفقيت و تمايز كارهاي او از ديگران
است.
سعيد شهروز:
از موزسينهاي توانا و ارزشمند كشور با وجدان بسيار بالاي كاري كه
به آنچه مي كند اعتقاد زيادي داشته و ارزش فراواني براي كارش
قائل است.
عبدالجبار كاكايي:
آهنگسازي بسيار خلاق است
و در كارهايي مشتركي كه با هم داشتيم تا حد زيادي به ايده ي
ترانه هاي من نزديك شد و اين نزديكي با توجه به آنكه ما از دو
نسل متفاوتيم – و من نتوانسته ام اين رابطه را با هم نسلان خودم
برقرار كنم- جاي تعجب دارد. از اينكه انقدر خوب احساسات نسل خودش
و نسل من را درك مي كند شگفت زده شدم و به نبوغش پي بردم. در
كارنامه ي هنري اش تجربيات متنوعي داشته، موسيقي پاپ را به معناي
واقعي كلمه-مردمي بودن- مورد توجه قرار مي دهد. برخلاف ساير
جوانان آهنگساز، شناخت نظري خوبي از موسيقي جهان دارد و فضاي
موسيقي سنتي ما را هم به خوبي مي شناسد. تنها اختلاف فكري كه
ممكن است بين من و بهروز صفاريان باشد آنست كه او به نوعي از
موسيقي كه براي مخاطب خاص خلق مي شود اعتقاد چنداني ندارد و
نگاهش ، موسيقي مردمي است اما من معتقدم كه هنرمند بايد گاهي در
خلاف جريان آب شنا كند و نسلها را به دنبال خود كشانده و به آنها
آموزش دهد.
يغما گلرويي:
اگر در ايران به
تعداد انگشتان دست، موزيسين خوب داشته باشيم بدون شك بهروز
صفاريان يكي از آنهاست. او يك تنظيم كننده ي خوب و از معدود
موزيسينهاييست كه مي توانست جهاني شود ولي به دليل مشكلاتي كه
همه ما گرفتار آن هستيم، اين امر محقق نشد. اما من مايل بودم كه
آثار او مانند پيش از سه سال اخير، بگونه اي باشد كه مردم خود را
به او نزديك كنند نه اينكه او به آنها نزديك شود.
روزبه بماني:
يكي از خلاقترين و موفقترين تنظيم كننده ها و آهنگسازان چند سال
اخير، كه پتانسيلش بسيار فراتراز تعداد آثاري است كه از او منتشر
شده. اما همين معدود كارهايش نيز نشاندهنده ي جايگاه وتاثيرگذاري
او بر روي موسيقي داخل است. در عين حال از پروسواس ترين هنرمندان
چند سال اخير موسيقي ما كه حساسيت و دقت فوق العاده اي در انتخاب
همكارانش داشته است.
نيلوفر لاري پور:
از بهترين تنظيم كننده هايي كه بعد از شروع مجدد موسيقي پاپ در
ايران فعاليت خود را آغاز كرد و درعين حال ثابت كرده كه در ساخت
ملودي هم تبحر دارد. در كارنامه هنري اش آثاري مثل آلبوم "مسافر"
موجود است كه از اولين آلبومهاي پاپ بعد از انقلاب بود و به شدت
هم فراگير شد. او نقش زيادي در بخش ساخته شدن ملوديها، تنظيم،
نوازندگي و همفكري و همكاري با شادمهر در مسير توليد اين آلبوم
داشت.
شاهكار بينش پژوه:
از بهترين دوستان من و از بهترين تنظيم كننده هاي بعد از انقلاب
است. چرا كه من از زماني كه ذكر شد تا به اين لحظه، به جز يك يا
دو مورد ديگر، استعداد درخشاني را در زمينه ي تنظيم كنندگي نديده
ام و اميدوارم تنظيم كننده هايي با پشتكار بهروز صفاريان يافت
شود تا موسيقي ما از آنها هم بهره بگيرد.
بابك زرين:
از معدود تنظيم كننده هاي
كشور كه بر روي كارش وقت گذاشته و به آن فكر مي كند. من از تنظيم
آلبوم شبح بسيار لذت بردم ولي ملوديهايش را نپسنديدم.
رضا رشيد پور:
از بهترين دوستان من كه بسيار احساساتي و دوست داشتني است و همين
حس زيبايش در كارهايش هم تاثير گذار بوده. تنظيم هاي زيبايي كه
از وي شنيده ايم، او را جز نفرات برتر تنظيم كنندگي در ايران
قرار داده و من همواره به داشتن دوست خوبي مانند او افتخار مي
كنم.
|