نشریه ی
پیله های شیشه ای را دنبال میکنید ؟ به نظرتان چه جور سایتی است
؟
نشریه ی شما یکی از تخصصی ترین نشریات ترانه است و روند صعودی را
طی می کند ، البته نقد هایی هم بر آن وارد است ، شما توهم بزرگ
بینی را در برخی ترانه سراها به وجود آورده اید ، و دامن زده اید
به توهمی که اساساً وجود دارد در بحث ترانه و ترانه سرایی پاپ .
فقط باید مراقب باشیم که افرادی را که مستحق بزرگ شدن نیستند
بیهوده بزرگ نکنیم .من تقریباً 4 شماره ی آن را مطلالعه کردم در
مقایسه با نشریات دیگر نشریه خوبی است . فقط اگر از این بحث توهم
زایی جلوگیری کنید خیلی بهتر هم خواهد شد.
حال که بحث نشریات کاغذی را مطرح کردید جالب است این را بپرسم ،
در حال حاضر2 یا 3 نشریه داریم که تخصصاً در زمینه ترانه سرایی و
موسیقی کار می کنند ، می خواستم بپرسم نظر شما در مورد اعمال
سلایقی که در این نشریات می شود چیست؟
کاملاً واضح است هر تیم و هر تعداد افرادی که از این نشریه ای به
نشریه ی دیگر میروند نظرات و علایقشان را نیز همراهشان می برند ،
مثلاً آقای موسوی در نشریه فلان سر دبیر است و این ترانه از نظر
ایشان برگزیده است و وقتی آقای موسوی از این نشریه به نشریه ی
دیگر می رود ترانه برگزیده این نشریه هم عوض می شود.میتوان گفت
این نشریات بیشتر لابی دست اندرکارانشان اند که عموما دستی بر
ترانه دارند و از این طریق سنگ ترانه های دوستان خود را به سینه
می زنند.
از بحث
نشریات رد میشویم و می رسیم به بحث محافل ترانه و ترانه سرایی ،
چند انجمن ترانه در تهران داریم که به صورت هفتگی در حوزه ی
ترانه کار می کنند . در یکی از برنامه های شبکه 4 سیما
انتقادهایی به روند برگزاری این جلسات داشتید ، این در حالیست که
شما خودتان هم یکی از این محافل را با همکاری آقای کاکایی اداره
می کنید که هر ماه جلساتش به صورت مداوم برگزار می شود . می
خواستم بدانم که رویکرد عصر شعرو ترانه به ترانه چیست و این جلسه
چه فرقی با جلسات دیگر دارد؟
من جلسات دیگر را تقریباً شرکت نکردم و اطلاعی از کم و کیف آنها
ندارم ، فقط هرازگاهی اخبار این جلسات از طریق دوستان به گوشم می
رسد ، فقط یک روز یکی از این جلسات از من دعوت کرد و من شرکت
پیدا کردم و احساس کردم که همان مسئلۀ لابی که در نشریات وجود
دارد در این انجمن ها نیز دیده میشود .
در مورد جلسه ی خودمان هم باید بگویم : من و آقای کاکایی با
همکاری هم آن را اداره می کنیم . من بخش ترانه و آقای کاکایی بخش
شعر ، جلسه ما یک ویژگی خاص دارد و آن این است که رسماً به ترانه
و شعر می پردازیم و از هر دو گروه شاعر و ترانه سرا در این جلسه
حضور پیدا می کنند و غیر از این سعی شده نوعی هم اندیشی بین
شاعران و ترانه سرایان به وجود بیاید به این دلیل که ما احساس
کردیم کمبودی در ترانه ی امروز وجود دارد ،به این ترتیب که
دوستان شاعر دوست دارند وارد ترانه سرایی بشوند و این تجربه ها
عموما با پختگی ای که لازم هست همراه نبوده و در واقع کار خود
این دوستان خراب شده و به ترانه هم لطمه زده،از سوی دیگر ترانه
سرایانی که احساس می کردند از شعر بی نیازند یا درک عالم شعر را
نداشته اند به سطحی انگاری در ترانه دامن زده اند . در کل اگر
شاعران متمایل شوند به سمت ترانه میتواند برای ترانه مفید باشد
در واقع ما احساس کردیم عرصه ی ترانه از شاعر تهی شده است، این
جلسه در واقع شاید نوعی تذکر هم باشد برای دوستان ترانه سرا که
شعر خوب بشنوند و با شاعران هم اندیشی داشته باشند . این نتیجه ی
خوبی هم داشته ، تعدادی از شاعران خوب ما در این جلسات علاقه مند
شدند به ترانه و وارد این عرصه شدند از این طریق شاعرانگی پا به
عرصۀ ترانه گذاشته است.
فرمودید که
شاعران باید بدانند شعر هم در ترانه سهیم است ولی کل ترانه شعر
نیست ، چه تفاوتی بین اینها قائل هستید ؟ چه تکنیک هایی وجود
دارد که تنها مختص به ترانه است؟
این بحث کاملاً فنی است ، من ترجیح می دهم برای این که من ناقص
نگفته باشم این مبحث را ارجاع دهم به کتاب در دست چا پ ساختار
شناسی ترانه که اوایل 88 منتشر می شود . آن جا خیلی مفصل به این
مسئله پرداختم .اما مختصر اگر بخواه عرض کنم این است که حیطۀ
زیست و خلق این دو فرق می کند.یعنی محیطی که شعر در آن به وجود
می آید اعم از ذهنی و عینی با محیط شکل گیری ترانه متفاوت
است.این دو بر اساس نیازهای متفاوت ادبی و نری جامعه و شاعر و
ترانه سرا خلق میشوند.
یادم می
آید در یکی از جلسات عصر شعر و ترانه حضور داشتم و یکی از
پربارترین جلساتتان بود و در همان جلسه بزرگداشتی نیز برای ناصر
عبدالهی برگزار کردید ، خیلی ها بعدها در نقد جلسه تان گفتند که
آنهایی که با ناصر نزدیک بودند نیامدند و جلسه را کسانی برگزار
کردند که کمترین ارتباط را با ناصر داشتند ، آن نقد را خواندید ؟
این ها همان اتفاقاتی است که در واقع دوستان می خواهند به عنوان
حاشیه درست کنند . ما وقتی که یک فراخوان عمومی در روزنامه های
کشور دادیم یا در رسانه هایی مثل رادیو و تلویزیون اعلام شد دیگر
به نظر من آن کسی که دوست دارد سهیم باشد در این جلسه و برنامه
باید بیاید و دیگر نباید منتظر باشد که نامه ی فدایت شوم برایش
فرستاده شود . نه تنها برای ناصر عبدالهی عزیز بلکه برای زنده
یاد بابک بیات هم دعوت ویژه ای نداشتیم . البته وظیفه ی ما بود
که از خانواده شان دعوت کنیم و از خانواده ناصر هم دعوت کردیم که
مشکلاتی داشتند و نتوانستند بیایند البته در مورد این جلسه می
توان گفت در واقع همه ی کسانی که با ناصر عبدالهی همکار بودند در
این جلسات حضور نداشتند اما نمی شود گفت فقط کسانی بودند و حضور
بهم رساندند که با ناصر عبدالهی ارتباطی نداشتند.
در آلبوم
هوای تازه با صدای احسان خواجه امیری حضور نداشتید؟
خیر، بعد از سلام آخر دیگر همکاری مجددی با احسان نداشتم .
و آخرین
کارهایتان ؟
آخرین آلبومی که کار کردم سلام آخر بود ، بعد هم آلبومی با صای
سام اسدی یک ترانه در آن داشتم با عنوان به عشق تو این دو تا کار
آخر بود .
با
تلوزیون دیگر همکاری نمی کنید و کنارگیری شما و آقای بهمنی و
آقای کاکایی از ارشاد اینها نشان دهنده ی چیست ؟ آیا به شیوه های
ممیزی در ارشاد یا تلوزیون نقدی دارید ؟
نقد همیشه وجود دارد . اتفاق خاصی در آنجا نمی افتد ، اگر شعری
قرار باشد آنجا تصویب شود به هر قیمتی باشد می شود و اگر قرار
باشد نشود به هیچ طریقی تصویب نخواهد شد . وقتی در شورای شعر
بودم بارها اتفاق افتاد به کارهایی که به لحاظ تکنیکی و ساختاری
ضعیف بودند امتیاز منفی دادم ، ولی دیدم که آنها از طریق دیگری
مجوز گرفتند و منتشر شدند . صرفاً دیدگاه من آقای بهمنی و آقای
کاکایی ساختاری و تکنیکی بود و قرار بود که با حضور ما شورایی
کاملاً فنی در ترانه وجود داشته باشد ، زمانی که دیدیم این
دیدگاه رعایت نمی شود و به شعر خیام و حافظ هم مجوز نمی دهند
گفتیم بهتراست که حضور نداشته باشیم ، فکر می کنم که بهترین
داورها مردم هستند من فقط به لحاظ فنی و تکنیکی می توانم بگویم
کاری ضعیف است یا قوی .
فکر می
کنید می شود معیار های فنی را مشخص کرد ؟ یه سری معیارهای عرف یا
معیارهای فنی ترانه ، تا در زمان سرایش ترانه سرا های عزیز آنها
را لحاظ کنند و در زمان ممیزی خیلی راحت تر باشند؟
قطعاً همین طور است و باید این اتفاق بیفتد .یعنی باید مشخص شود
که مثلاً این ایراد قافیه است ، و این ایراد وزن،و این ایراد
زبانی و غیره. من به شخصه حاضر بودم که همه ی آن چیزهایی که در
واقع مهم است را تعیین کنم و بگویم و در اختیار دوستان بگذارم .
در این زمینه کمبود منابع به شدت احساس میشود.جناب موسوی به طور
کلی در این مدتی که در ارشاد بودم به طور عینی و واضح برای من
مشخص شد که 90 درصد ایرادات به ترانۀ دوستان بر می گردد ، کلامی
که فاقد هر گونه ساختار بود فاقد هرگونه زیبایی بود می خواست
بیاید با موسیقی آمیخته شود و برسد به گوش مردم. اولین رسالت یک
ایرانی این است که زبان فارسی را حفظ کند که مهمترین عنصر تمدنی
و فرهنگی ماست . 90 درصد کارها مشکل زبان داشتند ، خیلی از
کارهای خیلی از دوستانی که الان دارند بیرون کار می کنند و به
زعم خودشان ترانه ی روشن فکری می نویسند و از کلمات قلمبه سلمبه
استفاده می کنند و اداهای روشن فکری در کارهایشان موج میزند جزء
همین کارهاست.یعنی خیلی از این ترانه سرایان جوان که بعضا در
نشریات ترانه ای نقد ترانه می نویسند یا در جلسات ترانه ژست
منتقدی می گیرند در توجیه ضعف آشکار زبانی یا قافیه ای و یا سایر
مشکلات ترانه ای شان پاسخی جز اینکه بازار یا خواننده اینطور
ترانه می خواهد نداشتند.در واقع موقعی که می نشینی پای کارشان می
بینی این هیبت و این ژست هاشان ، ساختگی است و مشخص می شود که
اکثر این دوستان تهی از هر گونه نگاه زیبا شناختی در ترانه هستند
و تنها به دنبال نام و نان ترانه اند. برای این دوستان هیچ فرق
نمی کند که این اتفاق که همان به نام و نان رسیدن از طریق به
شهرت رسیدن است در نویسندگی بیفتد و یا از طریق کانالهای
تلویزیونی و یا از نقاشی و عکاسی و ترجمه وغیره.این دوستان آمده
اند از این آب ماهی بگیرند،ابزار ماهیگیری زیاد مهم نیست.
تیمی که
ما قبلاً می دیدیم ، یکی از بهترین تیم هایی بود که تا امروز
شورای شعر ارشاد به خود دیده بود ، در واقع نظرات متنوع بود و
دموکراسی به شکل نسبتاً خوبی وجود داشت . هم یک رای کلاسیک آنجا
بود و هم یک رای جوان . چند طیف فکری مختلف در آنجا دیده می شد و
مطمئن بودیدم حکمی که رد آنجا صادر می شود نزدیک است به واقعیت .
ولی و دیگر برجستگی و حسنی که گروه قبل نسبت به گروه های دیگر
داشت این بود که آنها از جنس ترانه هم بودند و هر کدامشون ترانه
های ماندگاری را پیشتر سروده اند و در واقع ترانه سرا بودند ،
فکر نمیکنید مشکل اساسی این است ؟
ببینید، انتقادی که قبلاً به ما می شد همین بود،یعنی از طرف بعضی
طیفها این عدم یکدستی محملی برای انتقاد شده بود اما در اصل حق
با شماست دوستانی که در واقع آنجا حضور پیدا کردند (خودم را در
نظر نمی گیرم) استاد بهمنی با کوله باری از تجربه آن جا حضور
داشت و یک شاعر مسلط است ایشان که می توانست حضورش خیلی راه گشا
باشد و آقای کاکایی هم به همین ترتیب ، آقای کاکایی از معدود
شاعرانی بود که بعد از انقلاب وارد ترانه شد و توانست یک جای پای
مثبت در جادۀ ترانه به جا بگذارد و کارهای خوبی هم انجام داد ،
من هم کم و بیش با ترانه امروز آشنا هستم و بعد از همین دوم
خرداد کارحرفه ای و رسمی ام را شروع کردم . به هر حال ترانه هایی
را تجربه کردم و شاید به قول شما نگاه این جمع متنوع توانست
نگاهی جامع باشد .گر چه در یک دید کلی معتقدم نه شورای ما و نه
شورایی که بعد ما آمد و کار می کند نمیتواند نسخه ای برای ترانه
ی ما بپیچد . کما اینکه شورایی که پیش از انقلاب هم بود (خانم
سیمین بهبهانی ، استاد هوشنگ ابتهاج و آقای شهیار قنبری) نتوانست.
این مردم هستند که در نهایت به میگویند کدام ترانه ماندگار است و
کدام ترانه فراموش.
این که
می گویید مخاطب تعیین کننده است درست است و حتی اگر ترانه ما در
یک قشر خاص مثلاً پزشکان یا فوتبالیست ها به اقبال برسد ،آن
ترانه عمومی نشده ، و در دایره ی پاپ نیست . یعنی باید در کل
تمام طیف ها را در بر بگیرد. در نهایت می خوام این را بگویم که
ما می بینیم بسیاری از این ترانه ها همه گیر هم می شوند . مثلاً
ما ترانه های رپ را شاهد هستیم که در عرض زمان کوتاهی و با
امکانات خیلی کمی وارد سایت ها میشوند و خیلی زود با استقبال رو
به رو می شوند و بعد به اصطلاحات رایج مردمی تبدیل می شوند و روی
زبان ها می چرخند ، می خوام ببینم آیا این ترانه ترانه ی خوبی
بوده ؟
ببینید همان طور که در زمان کوتاهی این ترانه ها مطرح می شوند و
به گوش می رسند به نظر من در زمان کوتاهی هم از بین می روند .
حوصلۀ تاریخ خیلی فراخ تر از این چند روزی است که این ترانه های
رپ به گوش ما می رسد و یا زمزمه می شود . چند سالی باید بگذرد تا
ببینیم که عیار این ها برای ماندگاری چقدر بوده است ، اصلاً خیلی
از کسانی که این کارها را می نویسند اعتقادی به ماندگاری ندارند
و فقط آمده اند که حرفی زده باشند و درآمدی و شهرتی برای
عواملشان کسب کرده باشند.امروز وقتی میگویم ایرج جنتی عطایی یا
لیلا کسری نام های قابل احترامی در ترانه ی ما هستند ، این ها 4
یا 5 دهه بر کارشان سپری شده که حالا می بینیم نام های ماندگاری
شده اند و ترانه هایشان متر و معیار ترانه سرایی. ترانه ی رپ که
یکی دوسال بیشتر نیست از حضورش می گذرد آن هم حضوری که از پای
بست بر ویرانی استوار بوده.همۀ ما شروعش را به خاطر داریم که فقط
از منظر اسکناس قابل داوری بود.و همانطور که الان کسی آنرا و حتی
خاطره ای از آن را به یاد ندارد به نظر من بیانگر این است که این
موج موجی زودگذر است که سریع از بین می رود و قابل داوری نیست
یعنی معیارهای لازم را برای داوری ندارد.
مقوله ی
هنر با همه ی پدیده های اجتماعی آمیختگی زیادی دارد، مثلا با
مقوله ی فرهنگ یا مقوله ی ورزش و یا حتی سیاست . البته ما همیشه
از آن جهت مسایل پیرامون ترانه را مورد بررسی قرار می دهیم که در
ساحت هنر بگنجد نه با آن اجتماعی برخورد می کنیم نه سیاسی و نه
ورزشی ، این مقدمه را از آن جهت گفتم که برسم به بحث ممنوع الکار
شدن که الان خیلی باب شده است . این روزها می بینم که تعدادی از
ترانه سرایانی که پرکار تر از باقی ترانه سرا ها نیز هستند این
مدت از طرف ارشاد ممنوع الکار می شوند ، چون با خواننده ای در
خارج از کشور کار کرده اند ، آیا این منطقی است ؟
نه اصلا . البته بحث ممنوع الکاری و بحث کار کردن با خواننده
هایی که در خارج از ایران زندگی می کنند و فارسی زبانند ظاهرا
بحث گسترده ای شده و خیلی راجع به آن صحبت می کنند .اینکه ارشاد
می آید تعدادی ترانه سرا را ممنوع می کند به دلیل اینکه با
خواننده هایی کار میکنند که خارج از ایران زندگی می کنند ، کار
درستی نیست چرا که اینها از یک منظر دارند کمک می کنند به گسترش
زبان. به هر حال آنها هم ایرانی اند و با زبان مادری نباید
ارتباطشان قطع شود.از طرف دیگر ممنوع الکار شدن این ترانه سرایان
دامن می زند به رواج این ترانه ها که عموما ترانه هایی ضعیف و
فاقد معیارهای زیباشناختی اند.به این ترتیب که ترانه سرا اسمش را
عوض میکند و آش همان آش است و کاسه اش عوض میشود.وقتی یک ترانه
سرای جوان ممنوع الکار میشود یعنی این مجوز را پیدا می کند که با
اسم برادر یا پسرخاله اش هر چه می خواهد بی حساب و کتاب بگوید و
بنویسد و هیچ تعهدی هم به هنر و ادبیات و فرهنگش ندارد.غیر از
این مسئله ای دیگر هست که ضررش فقط معطوف به ترانه نیست و بقیۀ
شاخه های ادبی را هم در بر می گیرد بدین ترتیب که در قیاس مع
الفارق با سایر هنرها و به ویژه ادبیات ممنوع الکار شدن امتیازی
شده برای روشنفکر نمایی یک شبه. در رژیم گذشته می دیدیم کسانی که
ممنوع الکارمی شدند صاحب وزن هنری ادبی ، و اجتماعی بودند ، من
نمیدانم چطور می توانیم آنها را با ممنوع الکار های امروز مقایسه
کنیم.یعنی چطور میشود ترانه سرایی که در یک چهارپارۀ شش بندی
چهار قافیه اش یکی است را با جلال آل احمد ، سیمین دانشور ،غلامحسین
ساعدی و خیلی از نویسنده ها و شاعران خوش فکر مقایسه کرد؟ آدم
هایی که بخش زیادی از میراث فرهنگی هنری معاصر ما نتیجه تلاش
آنهاست.در کل من با ممنوع الکار شدن هیچ کس موافق نیستم.چه در
ترانه چه در شعر و داستان و غیره.
در رابطه
با بحث رسانه دو مسئله وجود دارد ، ابتدا بحث کنسرت که می توان
میزان اقبال عمومی را از قطعه موزیک مشخص کند و دیگری بحث موزیک
ویدئوهای ماهواره ایست که وظیفه ی تبلیغ را به عهده دارد. می
توان گفت عملاً ما هیچ کدام از این ها را به صورت رسمی در
کشورمان نداریم تا کی این روند ادامه خواهد داشت ؟
ترانه ما در حال حاضر در عصر بی رسانگی به سر می برد و نمی تواند
قدرت و زیبایی خود را به تصویر درآورد ، شاید فقدان رسانه و
مسئلۀ کپی رایت بیشترین لطمه ها را به موسیقی پاپ وارد آورده است
. ما در خانۀ ترانۀ بنیاد نویسندگان سمیناری را یکی دو سال قبل
برگزار کردیم تحت عنوان ترانه در رسانه که خیلی از دوستان در
مقاله هایی که ارسال کرده بودند براین نظر بودند که با توجه به
رسانگی بالقوه ترانه،رسانه می تواند کمک شایانی به رشد ترانه
سرایی کند.
امیدوارم هرچه زودتر این مسئلۀ بی رسانگی حل شود و به شکل ضابطه
مندی صاحب رسانه ای برای ترانه و موسیقی پاپ باشیم.
اختصاص یک رسانه در کنار برگزاری کنسرت به نظر من می تواند حیات
مجددی باشد برای ترانه ای که تقریبا نیمه جان است و رمق چندانی
ندارد.در واقع اگر اهالی موسیقی پاپ رسانه ای داشته باشند دیگر
این حکایت شبکه های ماهواره ای هم اینقدر شنیدنی و دیدنی
نیست.حکایت کلیپ ساختن در کشور و پخش از شبکه های ماهواره ای
چیزی شبیه به بازی دزد و پلیس شده است و آن را در شان موسیقی پاپ
ایران نمی دانم .
امیدوارم روزی موزیسین های پاپ حق طبیعی خودشان را داشته باشند و
آن داشتن یک رسانه است .
رسانه ای که بتوانند به وسیله آن کارهایشان را به داوری مخاطب
بسپارند. چگونه ست که یک نقاش می تواند یک گالری را اجاره کند و
نمایشگاهی ترتیب دهد و یا یک مجسمه ساز و یا یک خطاط، اما یک
موزیسین نمی تواند چنین رسانه ای داشته باشد ؟
برای جمع بندی
بحث برسیم به وضعیت ترانه ای امروز. شکل خاصی از ترانه را امروز
شاهد هستیم ، ترانه ی ساده تری نسبت به گذشته ، عینی تر نسبت به
قبل و سهل الوصول تر و دیگر دایره ی واژگانی سخت و انعطاف ناپذیر
گذشته را ندارد و ترانه به روابط جزئی تر می پردازد، ترانه صمیمی
تر هم شده است . می خواهم بدانم این سادگی که امروز وجود دارد
طبیعی است یا غیر طبیعی ، چرا که می بینم در گفتار هم نسبت به
قبل ساده تر شده ایم و دایره ی واژگانی نسبت به ادبیات 50 سال
قبل تغییرات زیادی کرده .
جواب من معجونی است از همه ی صحبتهایی که شما فرمودید. طبیعتاً
ترانه هنریست که در صف مقدم مواجه با زبان و مردم قرار دارد و
تغییراتی که در زبان کوچه و بازار اتفاق می افتد شاید اولین جلوه
گاهش در ترانه باشد و بعد در باقی هنر هایی که با زبان سرو کار
دارند طبیعتاً زبان روزمره ی ما هم با توجه به تعدد رسانه های
دیداری و شنیداری و با توجه به جرئی نگری که روز به روز بر آن
افزوده می شود و با توجه با اینکه هر چه زمان به جلو می رود از
پیچیدگی فرهنگ کاسته و بر پیچیدگی تکنولوژی و ابزار افزوده می
شود ،ترانه و کلا ادبیات و هنر هم بی تاثیر نمیماند از این جریان
و مقداری از سادگی ترانه ناشی از این همین فرایند است . البته
فرهنگ به یک تکثر هم می رسد که متاسفانه ابتدایی ترین نمود آن
یعنی سادگی در سطح و شکل نصیب ترانه شده است. من فکر می کنم یکی
از مسائل دیگری که ترانه به آن مبتلاست این است که ترانه خیلی
سهل الوصول انگاشته شده و در دسترس است.یعنی هزینه ای برای ترانه
سرا ندارد.در مقایسه با شعر شاعر باید زحمت فراوان بکشد و تلاش
بسیارداشته باشد تا در خیل شاعرانی که داریم پذیرفته شود،تازه
اگر هم این زحمت به نتیجه نرسید میشود ترانه سرا! اگر بخواهیم
حقیقت را بگوییم باید قبول کنیم که خیلی از ترانه سراهای ما شکست
خورده های شعر و شاعری اند.حالا هم که به ترانه رو آورده اند جز
ردیف کردن قافیه که در حیطۀ شعر بالاخره تمرین کرده اند هنر
چندانی به خرج نمی دهند،در مقابل وجدان شعری هم جوابشان این است
که اینجا بحث شعر نیست و ترانه هم باید ساده باشد ،اگر این سادگی
است متاسفانه ترانه را به ابتذال برده است . من با این همه سادگی
خالی از عمق و اندیشه موافق نیستیم. سادگی زمانی زیباست که درآن
تفکری وجود داشته باشد. سادگی به خودی خود شاید در اولین برداشت
زیبا باشد اما در برداشت دوم و سوم انسان در باطن شعر دوست
ایرانی را از خودش بیزار می کند.
من در جای دیگری هم گفته ام این را که خیلی از ترانه سراهای ما
شعر را درست درک نکرده اند و از پس سرودن شعر بر نمی آیند.نگاه
کنید کارنامۀ شعری شان را.
این لطمه ی جبران ناپذیری به ترانه از اوایل دهه ی 80 وارد کرده
است توسط رسانه های ماهواره ای و علاقمندان بی شماری که فقط به
دنبال نام و نان بوده اند و دست اندرکاران و تهیه کنندگانی که
قوه ی تمیزی آن چنان نداشتند و فکر می کردند که ارتباط با مخاطب
به هر قیمتی برایشان کفایت می کند، این دامن زد به جریان سطحی
شدگی ترانه یا ترانۀ سطحی.
عموماً بهانه ی این دوستان هم چیزیست که شما گفتید یعنی جامعه
نیاز دارد به ساگی .
اما سادگی به چه قیمت ؟ به قیمت از دست رفتن اندیشه ؟ به قیمت از
دست رفتن تفکر ؟ به قیمت از دست رفتن هر نوع نگاه زیبا شناختی و
وفادار به ترانه ای که اصل و اساس شعر فارسی است؟ موقعی که این
ترانه های ساده از موزیک جدا می شوند هیچ اندیشه ای در پس آن ها
نیست و در واقع اجتماعی از زنها و مرد هایست که در هم می لولند و
هیچ دریچه ای رو به مخاطب باز نمی کند حالا حتی اگر سرایندگانشان
ژست آزادیخواهی و انقلابی و روشنفکری هم بگیرند،اصل ماجرا همان
است. ترانه ی امروز را اگر به نقد بگذاریم متاسفانه اصلاً قابل
دفاع نیست. البته من این حرفها را تنها در نشریه ی شما می گوییم
که یک نشریه ی تخصصی است و این حرفها را نمیشود در نشریات عام
زد.آنجا باید به هر تدبیر آبروداری کرد.با این همه مخاطب تشنه ای
که وجود دارد در این سرزمین ، ترانه ی ما می بایست خیلی پیشروتر
از این باشد . نباید دلمان را به شنیدن تک کارها خوش کنیم .
|