خط
قرمزهای ما انگار لیمویی شده شهر درگیر حراج و ماجراجویی شده
عشق هم یک عادت ناگاه و کوتاه و خشن ترک ها فوق سریع و گاه
یابویی شده!
اولین سنگ بناء اجتماع ما -زرشک
بستری از ارتباطات ِزناشویی شده
حرف
ها و ژست هامان ادعا در ادعا
دوره ما دوره ی بحران کم رویی شده
عقل
مشغول اراجیف خودش ماندست و دل
در
حقیقت با مجاز عشق یاهویی شده
دختر همسایه ما حافظ ِ قرآن نشد
سرشناس اما
چرا، در شهر بانویی شده
یک
برادر داشت او هم در شب قدری عجیب
روی
تخت خواب یک استاد چاقویی شده |