خواستم برای بیان این مطلب زمینه چینی کنم ، اما گمان کنم اگر
بدون حاشیه گویی برویم سراغ اصل صحبت بهتر باشد :
1- آیا وظیفه ی ترانه ، تنها درد دل شخصی است ؟
2- آیا ترانه باید تنها به معقوله ی عشق بپردازد ؟
3- آیا ترانه تنها وسیله ای است برای کسب درآمد ؟
اگر جواب تمامی این پرسش ها مثبت باشد ، پس وجود شاعر چه می شود
؟ و اگر اینطور باشد می توان گفت که باید فاتحه ی بلندی ، برای
هنر ترانه سرایی بخوانیم و درش را تخته کنیم !
اگر نگاهی به تاریخ جهان بیندازیم به خوبی می بینیم که در گذشته،
کلام
(
چه شعر و چه ترانه
)
به غیر از عاشقانه ها ، فریاد خاموشی بوده
از
سکوت و
دردهای اجتماعی و سیاسی جامعه که تاثیر بسزایی در روند رو به رشد
مردم آن جامعه و یا حتی جوامع دیگر داشته است .
مثال بارزی که می توان بیان کرد ، شاعری اسپانیائیست به نام
فدریکو گارسیا لورکا ، که بخاطر ترانه های اجتماعی ، سیاسی و
آزادی _
طلبانه ای که سروده بود تیر باران شد .
و از این نوع مثالها فراوان میتوان یافت، که نشانگر اهمیت و حساس
بودن کلام
(
ترانه )
است که چه پتانسیلی را می تواند به فضای آن جامعه
و جوامع دیگر تزریق کند که در حال حاضر ، ترانه های عاشقانه ی
مابسیار پررنگ تر و پر اهمیت تراز وظیفه ی اصلی این جریان است و
این مسئله جای بررسی و نقد فراوان دارد .
بطور کلی شعر و ترانه باید با آگاهی و نگرش باشد ، آگاهی و نگرش
شاعر به جامعه و هنجارها و ناهنجاریهایش ،آگاهی و نگرش شاعر به مرگ و
زندگی و . . . حتی آگاهی و نگرش شاعر به برگی که از درخت
به زمین می افتد . این آگاهی و نگرش بدست نمی آید مگر با مطالعه
، توجه و تفکر
هنرمندی که ترانه و یا شعر می نویسد اگر دارای نظریه ی شخصی و جهان
بینی نباشد اصلا نیازی به نوشتنش نیست، زیرا وقتی شاعر حرفی از
زبان و تفکرمختص به خودش برای گفتن نداشته باشد و تلاش هم برای
این امر نکند ، گفتن یا نگفتنش تفاوت خاصی نمیکند
و تاثیری ندارد .
به طور قطع می توان نتیجه گیری کرد که اگر شاعری به اصولهای ذهنی
و تفکری شخصیش پایبند نباشد ، ابتدا به شعر خود و بعد به اجتماع
و
جامعه ی هنریش خیانت کرده است ، کسی که مینویسد نباید احساس
وظیفه و مسئولیت خود را در قبال اجتماع از دست بدهد و باید بر
جهان بینی و نگرش اجتماعی خود پایبند باشد و همانطور که
گفته شد اگر هم کلا برایش چنین موضوع و حرفی نا آشنا و غریب است!
تکلیفش مشخص است .
مطلب دیگری که در این موضوع بسیار مهم است و جای بحث و گفتگو
دارد ، تطبیق ظرافت و شاعرانگی یک اثر است با فضای امروزی جامعه.
دراینباره خانم فرخزاد می گوید :
((
اگر دید ،دید امروزی باشد ،
زبان هم کلمات خودش را پیدا میکند و هماهنگی دراین کلمات را وقتی زبان
ساخته و یکدست و صمیمی شد وزن خودش را با خودش می آورد .))
و در
ادامه می گوید :
((
زندگی امروز خشن و تربیت نشده است و این
حالات
را باید در شعر وارد کرد ، شعر امروز نیاز به این کلمات ( به
اصطلاح ) غیر شاعرانه دارد که جان بگیرد و از نو زاده شود .))
ما در فضایی زندگی میکنیم که زندگی ماشینی و آهنی است و هوایی
تنفس میکنیم که سرشار از سرب و سم است . پس اگر بخواهیم
بدور از احساسات
رمانتیک نگاه کنیم واقعیت زندگیه امروز ما فضای گل و بلبل ، یا
بوی عطر گل مریم و صدای رودخانه نیست ، بلکه صدای تلوزیون و بوق
ماشین و بوی فاضلاب و ادکلن و اینجور چیزهاست . پس چرا نباید این
واقعیت و کلماتی که بیانگر فضای این واقعیت هستند را در شعر و
مخصوصا ترانه ی امروز که متعلق به جامعه و مردم است نیاوریم؟؟؟!!
فقط به این دلیل که این کلمات غیر شاعرانه است ؟! خوب شاعرانه اش
میکنیم . مگر قبل ازما شاملوی بزرگ و خانم فزخزاد این کار را در
شعر نکرده اند ؟؟ شعر بازمان پیش میرود و در هر زمانی ، زبان خاص همان
موقعیت را باید دارا باشد ، و با بیان همان فضا باید سخن بگوید
تا متعلق به آن فضا و زمان باشد
تنها چیزی که دراین رابطه بسیار مهم است ، این است که این کلمات
جای خودشان را در ساختار و فرم اثر پیدا کنند ، یعنی در جایی که
محل
استفاده شان باشد بکار بروند . اگر این نکته رعایت شد ، به عقیده
ی من تمام کلمات شاعرانه هستند و بکار بردن غیر شاعرانه برای
کلمه ای در زمان و فضای حال حاضر ما ، مسئله ی غیر معقولی
است .
با تمام این حرف ها ترانه ی حال حاضر ما در مرحله ی گذاری است که
معلوم نیست کی به اتمام میرسد ، و متاسفانه امروز ترانه ی ما دست
اکثریت
کسانی است که هیچ نگرشی به اجتماع ، زندگی و تفکر ، حتی از نوع
غلطش هم ندارند ، یعنی این مسئله برایشان کلا ناآشناست و قابل
توجه و هضم
نیست !! که شاعر باید به این مسائل آگاه و مطلع باشد .
میتوان به جرات گفت که هنر ترانه سرایی امرزو ما ، بغیر از تعداد
اندکی که به این رسالت فکری و هنری پایبند هستند ، به شدت از
لحاظ مفهوم و هدفمند بودن دور دورتر میشود ، و متاسفانه خیل
اکثریت سودجویان ازاین آب گل آلود شده(به هر دلیلی) ماهی های
درشتی را صید کرده اند. و تنها می توان امیدوار بود که شاید روزی
این فضای امروزی ترانه ی ما رو به بهبود برود .
|