رازقی پر پر شد ... باغ در چله نشست ... تو به خاک افتادی ... کمر عشق شکست ... مانشستیمو تماشا کردیم  
 

   

 

 

یادمان

( ... برای بابک بیات )

 

خشایار اعتمادی

 
     

رازقی پر پر شد ... باغ در چله نشست ... تو به خاک افتادی ... کمر عشق شکست ... مانشستیمو تماشا کردیم

چقدر صحبت قدیمی ها درسته ...

امروز احساس می کنم هر چی خلقت از مبدا دور میشه ، زندگی سخت تر و خشن تر میشه . مقایسه می کنم زندگی رو که مثل فنری

خشک و زنگ زده شده و سخت بازی میکنه . براستی چه باید کرد که این فنر کمی راحت تر و ساده تر بازی کنه تا زندگی تلطیف بشه ؟

در این روزها که آدمها برای میل به کائنات به جا مونده ی روی زمین ، همه در حال جنگ و ستیز و تلاشند ، و گاهی به مصداق زندگی خشن و بیرحم می شن ، چه باید کرد ؟

انسانها برای بقا ، خیلی چیزها را زیر پا می گذارند و گاهی یادشان می رود که انسانند ! براستی برای انسان بودن به چه چیز احتیاج داریم تا انسان وار زندگی کنیم ؟ من فکر می کنم پیش نیاز انسانیت چیزی نیست به جز عشق  . عشق قلب انسانها رو به محبت زنده نگه می داره و  محبت باعث میشه که زندگی تلطیف بشه .  در واقع ، محبت و عشق همان رودهایی ست که باعث میشه فنر زندگی راحت تر بازی کنه ...

اما ، این عشق از کجا باید به جامعه تزریق بشه ؟

به نظرم بخش وسیعی از اون ایمان به خداست و بخش دیگر اون ، لطف به خدا که این مایع گرانقدر رو که محبت یا عشقه ، در بطن بطن بعضی از انسانهاش قرار میده تا به صورت یک ودیعه الهی از اون استفاده بهینه کنه و اونو در اطرافش تبیین کنه .

هنرمندان از جمله انسانهای خاصی هستن که خداوند این لطف و به اونا هدیه میده تا بوسیله هنری که در  قلبشان جای داده ، عشق را به جامعه هدیه کنند . حال هر یک بنا به قابلیتشان ، یکی با آوای خوش ، یکی با کلام خوش ، یکی با طرح خوش  و ...

متاسفانه تعداد اینها خیلی کمه و وقتی هر یک از اینها از دنیا میرن تلطیف زندگی سخت تر میشه .چه بسیار مروّجان عشق که رفتند و ما نفهمیدیم ضایعه ای به روزگار ما خورد و دیگر کسی جایگزینشان نشد...

یکی از این عزيزان رو به خوبی می شناسم . کسی که بانوای خوش ، با موسیقی خوش ، با آهنگهای خوش نزدیک به چهل سال عشق آفرید.

بابک بیات از جمله انسانهای خاص خداوند بود . خداوند این موهبت الهی یعنی هنر و عشق را در قلب اون جا داد و به اون این اجازه رو داد که با ملودیهاش به قلب آدمها وارد بشه .

چیزی که باعث اختلاف بزرگترین مساله خلعت یعنی دوری یکی از فرشته ها از خدا شد .  وقتیکه ابلیس فرمان خدا رو رد کرد ، از خدا خواست بخاطر اینکه اثبات کنه که  انسانها خوب نیستند ، رخصت پیدا کنه تا در قلب آدمها جا پيدا کنه  . خداوند به فرشتش اين اجازه رو نداد . ولی به هنرمندها اين اجازه رو داد  ... پس ببينيم جایگاه هنرمند پیش خدا کجاست ؛

بابک بیات از زمره اين انسانهای خاص و منتخب بود .

شخصیت جالبی که گاه به استواری یک کوه و گاه به شکنندگی يک شيشه بود . گاها می ديدم بابک بيات از هجرت يک پرنده گريه می کنه و گاها جائیکه همه سکوت می کنند ، بابک بيات فرياد مي کشه .

اين روزهای آخر بابک بیات گله مند بود و اعتقاد داشت اونجور که شايسته و بايسته هست ازش قدردانی نمی شه .اگه بخواهیم از دريچه نگاه اون به این موضوع نگاه کنيم فکر می کنم بابک بيات حق داشت.  اين امروز ، نگرانی خيلی از هنرمنداست ....

بابک بيات برای من يک اتفاق بود . اتفاقی که آشنائی من تو سن پانزده سالگی با او باعث شد موسیقی پاپ بعد از بیست سال سکوت

در ايران ، دوباره نفير بکشه . آلبوم دلشوره اولين موسيقی پاپ بعد از بيست سال ، همکاری من ، بابک بيات ، اکبر  آزاد و فواد حجازی باعث آغاز نوین يک جريان شد . جريانی که امروز بسيار پر مخاطب و جريان ساز است ...

ملودی های بابک بيات قابليت موندگاری داشتند چون زمان رو در نورديده بودند . او شعر و می شناخت و می دونست داره چی کار می کنه  ،  در زمينه موسيقی فيلم هم آدم بسيار با هوشی بود .. همونطور که واژه های يک شاعر رو درک ميکرد ، فيلمنامه يک فيلم نامه نویس رو هم  درک ميکرد  و میدونست که دقيقا بايد چی خلق کنه .

ايران رو دوست داشت ، در ايران موند  و به ما هم که شاگرداش بوديم ياد داد که در ايران بمونيم .  می گفت : (( در ايران زندگی کنيد ،

به کشورتون افتخار کنيد ، اگر هنرمنديد بتونيد حرف مردمتونو بزنيد ، به مردمتون عشق بورزيد  تا روزی که می خونيد بدونن شما اونها رو می فهميد . ))

اين مطلبی بود که به ما هم ثابت کرد  و در ايران مونددر صورتیکه خیلی ازخواننده های اونور مرز با ملودی های بابک بیات به مردم معرفی شدند.

در عین حال بابک بیات رفت و زود رفت . دلم برای بابک بیات نمی سوزه  ، دلم برای مخاطبین بابک بيات میسوزه که ديگه آثار جديدی از او نمی شنون ....

چقدر بايد طول بکشه تا آهنگسازی مثل بابک بيات بياد و تو قلب آدما جا پيدا کنه ؟

بابک بيات به تکامل رسيده بود و می دونست هنری که داره از خدا داره و می دونست وظيفش چيه .

کاش ما مردم هم بدونیم که وظيفمون نسبت به اين انسانهای منتخب خدا چيه ؟

که بايد بهشون احترام بگذاريم و قدرشونو بدونيم ...

بايد بدونيم اونا آدمای معمولی نیستند ...

به هر حال خداوند خواسته که  تا اونها موندگار  باشند .

در واقع :

چو معشوق تو امشب عاشقش را چنين می خواهد

آنها انسانهای خاص خدا هستند برای بيان عشق در اين روزگار زمخت و خشن ...

 . روحش شاد

با احترام / خشایار اعتمادی

   

 خانه | اخبار |  ترانه | گفتگو | مقاله | پيوند | بايگاني | دفتر يادبود  | تماس با ما

   

© Copyright 2005-2006 glassyguards.com

All rights reserved . Designed by : Mostafa Azghandi