سقوط
من سقوط كرده بودم ، ته چاهِ
نا اميدي
نعره ي عريون ِ مرگ و... تــو تواون دره شنيدي
از دلِ صخره شكفتي .... مث ِ يه شاخه ي محكم
من و از دره گرفتي .... آخرين لحظه ي مبهم
تنِ من به جاي دره .. توي آغوشِ تــو افتاد
اشكِ حسرتت چكيد و پلكِ بستمو تكون داد
زلفِ تو نوازشم كرد ، عطرتو نفس كشيدم
خم شدي نزديكِ نبضم ، ديدمت ! چشماتو ديدم
من ميخوام مالِ تـــو باشم ، توي خوابِ تــو بمونم
چي تو چشماي تـــو ديدم....... نمي دونم ..... نميدونم
|