"نیما مسیحا متولد 13 دی ماه 1353 است. موسیقی را با عضویت
در گروه کر تالار وحدت آغاز کرده است. زیر نظر مرحوم حسین سرشار
آواز و زیر نظر گرگین موسیسیان تئوری موسیقی را آموخته است وی با
آشنایی با بابک بیات در سال 1377 کار در زمینه ی موسیقی پاپ را
آغاز کرده و با خواندن پروانگی در فیلم دستهای آلوده در سال 1378
کار را به طور رسمی دنبال کرده است.
این سو و آن سو شاید بشود اینها را فهمید و پیدا کرد. اما آنچه
از آنسوی صدا و تصویر تلویزیونی پیدانیست، رفتار و
گفتار مؤدبانه
،رو راستی و صداقت نیما مسیحاست... گفتگوی من با نیما مسیحا را
میخوانید که علی رغم سرماخوردگی
و آلرژی اش، صمیمانه وقتش را به
ما داد و البته با همه ی اینها هنوز صدایش خوب، پر قدرت و البته
مهربان بود...
مدیریت پیله های شیشه ای / مصطفی ازقندی
*****************
در مورد آلبوم شب سربی و دیگر کارهایتان که اختصاصی نبوده است و
آلبوم جدیدتان کمی توضیح بدهید.
من یک آلبوم اختصاصی داشتم به نام شب سربی و کاری به عنوان
دستهای آلوده ( پروانگی) که آن هم به صورت کاست پس از اکران فیلم
در سال 79 به بازار آمد. کاری داشتم به عنوان ماهی نقره ای در
آلبومی به نام ستارگان عشق که خوانندگان دیگری هم در آن آلبوم
بودند ،از طرف شرکت سروش. که کاری بود با شعر سعید امیر اصلانی و
آهنگسازی دکتر محمدرضا چراغعلی. آلبوم بعدی هم در سال 87 به
بازار عرضه خواهد شد و هنوز کامل نشده است که بخواهم چیز خاصی
بگویم.
در آلبوم شب سربی با
چه کسانی کار کردید؟
ترانه های آلبوم از ایرج جنتی عطایی، اکبر آزاد، پیام پارسا،
بابک روزبه، جهانگیر صبری بود. آهنگسازان و تنظیم کننده ها هم
اکبر آزاد، بهنام ابطحی، پدرام مرندیز،عباس لطیفی و علی موثقی
بوند.
آقای مسیحا فکر می
کنید لازم است که خواننده حتما آشنایی آکادمیک با خوانندگی و
موسیقی داشته باشد؟
به نظر من موسیقی بیشتر ذاتی است و واقعا من اینگونه فهمیده ام
که وجه ذاتی انسانها در مورد موسیقی خیلی مهم است. ولی اگر در
کنار آن کسی بتواند تحصیلات آکادمیک موسیقی هم بکند و امکاناتش
را داشته باشد خیلی خوب است. ولی اگر کسی هیچ استعداد ذاتی
نداشته باشد 50 درصد کارش ناقص است.
در برنامه ای
تلویزیونی در شیرخوارگاه آمنه ، با بچه ها بودید، همیشه از
اینگونه کارها می کنید یا فقط جنبه ی برنامه ی خاص تلویزیون
داشته است؟ علی رغم سن خیلی پایین بچه ها برای بچه ها کاری هم
خواندید؟
دوست ندارم در مورد اینجور کارها زیاد صحبت کنم و بگویم اهل
اینجور کارها هستم و یا همیشه اینکار را می کنم یا نه و چقدر و
چگونه. دوست دارم خصوصی برای خودم باشد. اما در مورد آن برنامه ی
خاص تهیه کننده ی کار،آقای محمد قنبری، به دلیل لطفی که به من
داشتند و می دانستند که من اینگونه کارها را دوست دارم به من
گفتند و ما یک روز تمام با این بچه ها بودیم. هم خاطره ی خوبی
بود و هم تلخ. در آن برنامه هم همانطور که گفتید بچه ها خیلی
کوچک بودند. خواندن برایشان خیلی مفهوم نداشت. اما همینکه می
دانستند تلویزیون آنها را نشان خواهند داد خیلی خوشحال بودند و
این از خواندن یک خواننده برایشان جالب تر بود.
اما ما برای دختران نابینا برنامه ای داشتیم که آنها کمی بزرگتر
بودند و تمام کارهایی را که من اجرا می کردم با من می خواندند و
این خیلی برای من جالب بود. مربی شان می گفت چون این بچه ها
توانایی دیدن تلویزیون ندارند همیشه با رادیو سرگرم هستند و تمام
خوانندگانی که صدایشان از رادیو پخش می شود را می شناسند.
در اکثر کشورها بخش
بزرگی از کارهایی که هنرمندان انجام می دهند فعالیت های خیریه
است، خیلی خوب است که شما اینگونه کارها را انجام می دهید،و
دیگران هم خوب است که یاد بگیرند، باز هم از اینگونه برنامه ها
خواهید داشت؟
من خیلی اینگونه کارها را دوست دارم و دوست دارم همینطور که کارم
ارتقا پیدا می کند از این دست کارها هم بکنم. و اگر فرصتش پیش
بیاید استقبال می کنم. کنسرت های خیریه و ... . حتی صحبتش بود که
برای بچه های نابینا کاری را انجام بدهیم که هنوز به سرانجام
نرسیده است. برای بچه های سرطانی و بیماریهای خاص هم در فکرش
هستیم.
آقای مسیحا وضعیت
موسیقی داخلی ما را چگونه می بینید؟ چه معضلاتی دارد؟
شاید ساعتها بشود در مورد آسیب شناسی موسیقی ما صحبت کرد. من فکر
می کنم مسئله ی اینترنت خیلی معضل شده است. در کل دنیا هم هست.
بعضی کارها در حال ضبط بیرون می آیند و گاهی هم بلافاصله پس از
پخش آلبوم برای دانلود گذاشته می شوند. در موسیقی پاپ دنیا
خواننده ها می توانند از طریق کنسرتها ضرری که به آنها زده می
شود را جبران کنند. اما در ایران چنین امکانی نیست. البته از سال
86 سیاستهای جدیدی آغاز شده است و کنسرتها را شروع کردیم. کما
اینکه من در شهریور 86 یک شب و بعد از آن هم در مجموعه ی سعدآباد
کنسرت داشتم. مورد دیگر هم موسیقی زیر زمینی است. خیلی ها دارند
اینگونه کار می کنند. هم نوع عرضه و کیفیتها زیاد جالب نیست. هم
اینکه خودش لطمه زننده است.
شما کار خوب بین آنها
ندیدید؟
کار خوب بین اینها هست. اما چرا با ضوابط وزارت ارشاد اینکار را
نمی کنند؟ من ترانه ها و کارهای خیلی خوب هم بینشان دیدم. اما
نباید اینجوری باشد که هر کس هر کاری می خواهد بخواند و بدون هیچ
ضابطه و کیفیتی کارها را غیر مجاز بیرون بدهد.خودشان باید فکری
کنند چون وزارت ارشاد تصمیم گرفته تا صاحبان کارهای زیرزمینی را
جزو لیستی بگذارد که حتی اگر بخواهند کار رسمی و قانونی بکنند هم
دیگر هرگز مجوز نمی گیرند و اینطوری ممکن است هنرشان از بین برود
و حیف شود.
از انواع موسیقی زیر
زمینی، موسیقی رپ خیلی طرفدار پیدا کرده بخصوص بین نوجوانان و
جوانان ، فکر می کنید دلیلش این است که مردم ما هرچیزی که ممنوع
است را دوست دارند و دنبالش می روند یا اینکه واقعا خوبند ؟
البته وزارت ارشاد هم فکر نمی کنم اصلا به این نوع موسیقی مجوز
بدهد؟
کلام فارسی ما با بعضی از ریتم ها و موسیقی ها نمی تواند خیلی
جور بشود.این نظر من است. موسیقی رپ هم از آن دسته است. مثل
موسیقی هیپ هاپ، رِگه و ... شاید واقعا برای کلام فارسی خوب
نباشد. موسیقی ما خیلی به کلام وابسته است. کلامی که در دنیا روی
اینگونه موسیقی هاست با فرهنگ ما جور در نمی آید، اگر بخواهیم رپ
واقعی ارائه کنیم. با نظر شما در مورد اینکه مردم ما به ممنوعیات
خیلی علاقمندند ، موافقم! من مخالف این نوع موسیقی ها نیستم. اما
به شخصه سلیقه من نیست.
قبل از اینکه سوال
بعدی را بپرسم ، راجع به کنسرت شهریور ماه گفتید، ماجرای کنسرت
17 شهریور چه بود؟
همانطور که کاملا واضح است، 17 شهریور جمعه ی خونین است و هرگز
کنسرتی در این روز نبوده و نخواهد بود. اصلا محال است! اما عده
ای سودجویانه از نام هنرمندان استفاده می کنند و آن شب هم
همینطور بود که البته خیلی بد است که چنین کسانی با نام هنرمندان
بازی می کنند و من خیلی ناراحت شدم که مردم آن شب آمده
بودند،حدود 3000 نفر و اصلا کنسرتی در کار نبود، من اصلا تا آن
شب هیچ اطلاعی از چنین کاری نداشتم. نمی خواهم نام کلاه برداری
روی کار بگذارم، اما ناچارم که بگویم این یک کلاهبرداری و
سواستفاده از نام من بود. مردم هم باید به این مناسبتها بیشتر
دقت کنند تا از این اتفاقات نیفتد.
به سلیقه
ی خودتان آلبوم هایتان را جمع می کنید یا صرفا به بازار فکر می
کنید؟
مسلما یک خواننده باید کاری که می خواند را دوست داشته باشد. اما
سلیقه ی مخاطب و بازار هم باید مد نظرش باشد. من در آلبوم جدیدی
که دارم سعی می کنم کمی به روزتر باشد. از ریتم های امروز و
سازهایی که در موسیقی روز دنیا استفاده می شود استفاده کنم.
ترانه ها را چگونه
انتخاب می کنید و چه جور ترانه ای را دوست دارید؟
در آلبوم جدید سعی کرده ام با کلام امروزی کار کنم. ترانه های
امروزی ساده تر شده و ترانه سراها هم سعی می کنند ساده تر بگویند.
من سعی کردم این را در کارم لحاظ کنم. کلامی را انتخاب کنم که
همه فهم باشد و سعی کردم از واژه های عجیب و غریب استفاده نکنم.
مردم راحت تر بفهمند و نوجوان و جوانی هم که باید کار مرا بپسندد،
بپسندد.
چقدر با موسیقی روز
دنیا هماهنگ هستید و آنها را گوش می کنید؟ آیا موسیقی ما قابلیت
عرضه ی جهانی دارد؟
بله قابلیت که حتما دارد. اما باید حمایت بشود. من توانایی اینکه
موسیقی ام را به جهان عرضه کنم، در خودم می بینم.اما باید این
موقعیت به من داده بشود و شرایطش فراهم بشودو من باید بتوانم در
مسابقه ی موسیقی پاپ جهانی شرکت کنم که اصلا شناخته بشوم و کار
کنم. اما متاسفانه شرایطش فراهم نمی شود. نمی دانم موانعش چیست،
شاید اصلا شرکت کننده ای از ایران را نمی پذیرند. در مورد قسمت
اول سوالتان هم من اعتقاد دارم که اگر با موسیقی روز دنیا آشنایی
نداشته باشم اصلا نمی توانم کار موسیقی بکنم. اما فکر می کنم
موسیقی اصلا از ایران شروع شده و برگرفته از دستگاه های موسیقی
ایرانی ماست و این دستگاه ها مختص ماست.اما آنها بسط و گسترشش
داده اند. و من هم سعی می کنم حتما موسیقی دنیا را گوش کنم. تا
کار بهتری ارائه کنم.
خودتان
چه نوع موسیقی را دوست دارید و گوش می کنید؟ کار چه خوانندگانی
را دوست دارید؟ هم خارجی، هم ایرانی،چه داخلی چه لس آنجلس؟
بیشتر سلیقه ام موسیقی کلاسیک است یا کسانی که کار پاپ کلاسیک می
کنند. مثل آندره بوچلی، لوچیانو پاوروتی،الساندرو سافینا،ماریا
فرانگولیس و ... . و خوانندگان پاپ مطرح دنیا را گوش می کنم. مثل
: جاش گروبن،استینگ و... . از خوانندگان لس آنجلس هم ، اکثر آنها
از قدیم بودند، من هم مثل بقیه ی مردم نوستالژی خاصی با صدای
آنها دارم. صدای داریوش اقبالی وابراهیم
حامدی را دوست دارم . صدای خانم گوگوش را
دوست دارم. از جدید ها هم کارمنصور را دوست دارم. صدای شادمهر را
هم از قدیم دوست داشتم و از اینجا می شناختمش و دوست خیلی خوب من
هم هست. از خوانندگان داخل هم هرکس صدای خوب داشته باشد و خوب
بخواند را گوش می کنم البته صدای حامی را خیلی دوست دارم.
چقدر با مردم و
طرفدارانتان در ارتباطید؟ حرفها و نظراتشان را می شنوید؟
بله، کسی که کار هنری می کند باید با مخاطبینش در ارتباط باشد و
من هم هستم. نیما مسیحا انتقاد پذیر است. اگر هم کسی بگوید فلان
کارتان زیباست، سوال می کنم که چرا زیباست و همینطور اگر هم
بگوید زیبا نبود می پرسم که از چه نظر زیبا نبود؟ شعر؟ ملودی؟
کیفیت؟ و ... اگر دوستانه باشد حتما می پذیرم.
بعضی خواننده ها اصلا
نمی توانند در تلویزیون بخوانند، شما جزو آن دسته از خوانندگانی
هستید که در تلویزیون هم می خوانید، تلویزیون چه تاثیری روی
کارها دارد؟
اول بگویم که کسانی که نمی توانند در تلویزیون بخوانند سه دسته
هستند،بعضی شرایط ظاهری اش را ندارند، بعضی شرایط صدایی و بعضی
هم اصلا موسیقیشان قابل پخش از صدا و سیما نیست. تلویزیون برای
شناخته شدن خود من خیلی موثر بوده است و تاثیر مثبت داشته است
شما را در جمع های
ترانه سرایان دیده ام، چقدر مهم است که خواننده ای کارهای ترانه
سراها را بشنود و اصلا در این جمع ها حضور پیدا کند؟
کار ما کار گروهی ست، ما باید دائم با هم در تماس باشیم که
بتوانیم کار زیبایی انجام بدهیم. به نظر من دوستانی که همکار من
هستند و می خوانند باید بروند و در بین ترانه سراها باشند و با
آنها آشنا بشوند چون خواننده ها و آهنگسازها متاسفانه هیچ
اجتماعی ندارند حداقل در بین ترانه سراها باشند. من خیلی موقع ها
در کار ترانه سرایان ناشناس کارهای فوق العاده زیبایی دیده ام.
حتی بعضی از شهرستانهای دور می آیند . اما کارهایشان اینقدر
زیباست که با صد تا کار بعضی از ترانه سراها برابری می کند.
چرا بعضی ها یا بهتر
است بگوییم اکثرا به این اجتماعات نمی آیند؟
خیلی از دوستان خواننده و آهنگساز اصلا نمی دانند چنین جلساتی
هست. من از طریق دکتر یداللهی ، اهورا ایمان ، آقای کاکایی و ...
جلسات مختلف ترانه را شناخته ام. باید اطلاع رسانی بشود. من
همیشه اگر دوستان خواننده ام را ببینم به آنها می گویم که چنین
جاهایی هست. تا بیایند و کار بشنوند.
من ترانه سراهای زیادی
را می شناسم که کارهای خیلی خوبی دارند،اما خواننده ها با تعداد
محدودی ترانه سرا کار می کنند، بعضی واقعا به هم دست رسی
ندارند،اما بعضی ها دست رسی هم دارند، این ترانه سراها را هم می
بینند و می شناسند، اما خیلی کم کار از این ترانه سراها می گیرند،
چرا؟
هر کسی زبان خاصی برای ترانه اش دارد. من وقتی میگویم دنبال کار
به روز هستم و کار ساده ای هم باشد. باید دنبال کسانی باشم که
بتوانند کار ساده ی به روز خوب بگویند. بعضی ها نمی توانند ساده
بگویند و من ممکن است نتوانم با غیر از این دسته کار کنم. بعضی
ها هم واقعا به ترانه سراهای دیگر دست رسی ندارند.
گاهی برای من پیش آمده
است که دوستانی تماس گرفته اند، یا بعد از جلسات به من گفته اند،
یا برایم از طریق ایمیل ترانه هایی فرستاند که واقعا خوب است،
اما به خواننده ها دسترسی ندارند، شاید اگر داشته باشند آنها هم
بتوانند خوب بنویسند و ساده؟
بله، اما دسترسی به خواننده ها مگر چقدر سخت است. خود شما مگر
تلفن من و امثال مرا ندارید؟ می توانید تماس بگیرید بگویید من
کاری نوشته ام چنین است و چنان. چون من یک نفر هستم. اما ترانه
سراها تعدادشان خیلی ست من که نمی توانم با همه ی آنها تماس
بگیرم.
من فکر می کنم این یک
ارتباط دو طرفه است، من شاید بتوانم شماره ی شما را داشته باشم،
اما آیا اجازه دارم که این شماره را به کسی بدهم؟ بعضی ها هیچ
راهی برای ارتباط با خودشان نگذاشته اند، هیچ آدرسی، سایتی،ای
میلی ندارند،تلفنهایشان همیشه روی پیغام گیر است، تلفنهای غریبه
را جواب نمی دهند و
...
درست است. در مورد اجازه ی دادن شماره ها و ... هم حرف شما را
قبول دارم بعضی واقعا دسترسی ندارند . اما این میان مشکلی هم هست
که مثلا آقایی با من تماس گرفته و گفته است برایتان ترانه می
فرستم، می خواهم شما اینها را بخوانید، من هم گفتم بسیار خب! و
بعد به اندازه ی یک مثنوی برای من ترانه فرستاده اند. من که فرصت
خواندن همه ی اینها را ندارم. من به دوستان خودم هم می گویم شما
که صدای مرا می شناسید و می دانید من چه سبک ترانه هایی را می
پسندم ، 10 تا ، 5 تا از این دسته کارهایتان را به من بدهید. و
حتما از کارهای خوبتان جدا کنید. من انتخاب می کنم و در فرصتی
اجرا می کنم. باور کنید قطر ترانه هایی که آن آقا برای من
فرستادند اندازه ی یک دائره المعارف بود و من چندتایشان را که
خواندم خیلی ضعیف بود. هیچکدام قابلیت اجرا نداشت. واقعا نمی
دانم این دوستمان چطور شماره ی مرا پیدا کرده بود. ولی قبل از
اینکه کارش را بخواهد به من بدهد ، مثلا به خود شما بدهد بخوانید،
ایرادهایش را بگیرید و بعد شما یا خودش به من بدهید. نه اینکه هر
چیزی که نوشته است بدهد به من. بعد هم ناراحت می شوند که چرا
نیما مسیحا کارهای مرا اجرا نکرد. واقعا در سطحی نبوده که بشود
اجرا کرد. من باند بازیها را هم قبول می کنم. اما واقعا مشکل از
ترانه سراها هم هست. ترانه سرا زیاد است ، اما مگر چقدر ترانه
سرای خیلی خوب داریم؟ بعضی ها واقعا هیچ آشنایی با ادبیات ندارند.
فکر می کنند چون عاشق شده اند می توانند از زخم عشق بگویند یا
عشق را به دم دستی ترین و ضعیف ترین شکل ترانه کنند! اما حرف
شما را در موردمشکلات دو طرفه و عدم دسترسی و ... قبول دارم.
بله، مشکلات دو طرفه
است. اما به هر حال اگر شما کار خوبی به دستتان رسید و به سبک
خود شما نمی خورد به دوستان دیگرتان معرفی کنید!
حتما،باور کنید من اصلا اینطور نیستم که معرفی نکنم و نخواهم به
کسی میدان بدهم. بارها شده است که به دوستانم گفته ام اگر ترانه
ی خوب می خواهید از فلان ترانه سرا بگیرید که اتفاقا گمنام هم
بوده است.
بعضی از
خوانندگان و کسانی که کار موسیقی می کنند مجبور می شوند به خاطر
گذران زندگی و تامین هزینه های زندگی کار دومی داشته باشند،
هیچگونه حمایتی از نظر بیمه و ... نمی شوند، در نتیجه کمتر به
کار خود متمرکز می شوند، قرار بود مجمعی باشد که این فعالیت ها
را به عهده بگیرد،آقای خشایار اعتمادی در مصاحبه ای، خیلی راجع
به آن توضیح داده بودند، سرانجامش چه شد؟!
بله، با نظرتان در مورد زندگی هنرمندان موافقم درست است. بله،
قرار بود چنین مجمعی باشد که فراخوانی برای دوستان فرستادند،
چندتن از خوانندگان را هم دعوت کردند، که من هم جزو آنها بودم،
من بودم، آقای مانی رهنما بود و ... که صحبت کردیم. نقطه نظرهایی
ما داشتیم نقطه نظرهایی مسئولین دیگر داشتند،گفتند فعلا به صورت
گردهمایی است و بعدا مجمع می شود. اساسنامه ای را هم تنظیم کردند.
اما نمی دانم کارش به کجا رسید.
به عنوان کسی که کار
موسیقی می کند، در این سالها چه چیزی شما را آزار داده است؟
خیلی مسائل هست که من را آزارمی دهد. خیلی کمبودها در کارمان
داریم. اما یکی از بزرگترین مشکلات این است که ما جایی برای
کنسرت نداریم. جایی که واقعا محل اجرای زنده باشد و استاندارد
باشد. مشکل دیگر مشکل ِ نبود تهیه کننده ی موسیقی است. کسی که
واقعا شغلش همین باشد. اکثرا کار دومی دارند. مثل اکثر تهیه
کنندگان سینمایی.یا در واقع این شغل دومشان است! پخش خوب نداریم.
شاید واقعا یکی دوتا باشند. واقعا کارها به دست مخاطبین ما نمی
رسد. تبلیغات نداریم. تبلیغات تلویزیونی نداریم.مخاطبین نمی
توانند بشناسند و ارتباط برقرار کنند. من به تهران کاری ندارم،
اما در شهرستانها خیلی سخت کارها به دست مخاطب می رسد. اینقدر
زیاد است که نمی دانم کدام را بگویم. استودیوهای خیلی خوب نداریم
که کیفیت کارش بالا باشد شاید واقعا یک، دو یا سه تا استودیوی
خوب داریم که کار خوب و با کیفیت ارائه می دهند.آن هم نه در سطح
جهانی. در سطح ایران خودمان است.
اینکه مردم بعضا گاهی
خیلی در زندگی خصوصی مردم دخالت می کنند، شما را ناراحت نمی کند؟
در دنیا هم این هست، اما جنبه ی تفریح دارد و جالب است و جنبه ی
تفحص ندارد.
بله،این موضوع در همه جای دنیا رسم است. اما شاید فرهنگش هنوز جا
نیافتاده باشد.اگر فرهنگش را پیدا کنیم خیلی خوب است که برایشان
جنبه ی جالبی داشته باشد. نه اینکه بخواهند تفحص کنند. یا این
مسئله که فیلمهای خصوصی و خانوادگی خواننده ها و هنر پیشه ها
اینطور دست به دست بگردد. این اصلا چیز قشنگی نیست. جدای از
اینکه اصلا خوشایند نیست، ما ایرانیها همه یک سری اعتقادات داریم
و اگر از آن بعد نگاه کنیم واقعا گناه است. گناهی که تقریبا همه
دارند مرتکب می شوند. اینکه توی موبایلهای همه دست به دست بشوند
اصلا خوب نیست.اخیرا گریبانگیر مجری های تلویزیون و ورزشکار ها
را هم گرفته است. این با اینکه خبرنگاری مطلبی بنویسد متفاوت است.
اما اینکه کسی خیلی واضح بخواهد زندگی خصوصی یک نفر را ببیند
برای آن فرد خوشایند نیست و از نظر شرعی و عرفی و اجتماعی درست
نیست و اصلا انسانی نیست.
بعضی ها خیلی دوست
دارند چیزهای ساده تری از کسی که طرفدارش هستند بدانند،مثلا دوست
دارند بدانند شما چند ساله هستید ، چه ماشینی دارید، ازدواج
کردید یا نه و ... اینها به نظر من خیلی مهم نیستند.
نه، اینها خیلی مهم نیست. اما دوست ندارم کسی وارد حریم خصوصی
زندگی من بشود و اینکه من اسم همسرم چیست و چند ساله است و... .
خانواده ام کیستند و چگونه زندگی می کنند و یا فیلم خصوصی
خانوادگی مرا بخواهند ببینند یا از این دست مسائل اصلا برای من
خوشایند نیست ودوست ندارم. من واقعا می خواهم بدانم اگر کسانی که
اینکار را می کنند ، یه لحظه به این فکر کنند که
شاید تصویر بعدی که در موبایلشان خواهند دید، تصاویری از خانواده
خودشان باشند، واقعا چه حالی پیدا می کنند؟
آنجاست که باید خودشان را جای آن هنرمند، آن
ورزشکار بگذارند، ببینند می توانند تحمل کنند؟ چون این مصاحبه
روی اینترنت قرار میگیرد خیلی دلم میخواست واضح این را
بگویم.شاید فرهنگ سازی هم بشود. به علاوه کسانی که اینها به دستشان می رسد و نگاه می
کنند هم کار انسانی نمی کنند. آنها هم باید خودشان را جای آن فرد
بگذارند.این واقعا تفریح نیست و کار غیر اخلاقی و غیر انسانی ست.
من همیشه در پایان
تمام مصاحبه هایم این را می پرسم که آیا حرفی بود که بخواهید
بگویید و نگفتید، درددلی باشد، یا هر حرفی که بگویید کاش این را
گفته بودم یا از من پرسیده بودند؟
نه مصاحبه خیلی عالی بود و من حرفهایم را زدم.حرف خاصی نیست، من
معمولا خیلی راحت و رک حرف می زنم. فقط امیدوارم که مردم به
موسیقی خوب گوش کنند. هجویات گوش نکنند. و البته باید خوراک
شنیداری خوبی هم به مخاطب بدهیم و سلیقه اشان را پایین نیاوریم.
مردم ما سلیقه ی بالایی دارند، خیلی خوب همه چیز را می فهمند.
اما موسیقیهایی توی بازار هست که از نظر ارزشی خیلی پایین است.
امیدوارم آن عزیزان سلیقه را ارتقا بدهند. نه اینکه کار نیما
مسیحا را بشنوند. نه، واقعا دوستان خوبی هستند که خوب کار می
کنند،می خواهم آنها هم به این موضوع فکر کنند و کار خوب دست مردم
بدهند.
ممنونم که وقتتان را
به ما دادید.
خواهش می کنم.شما لطف کردید و من هم ممنونم.
|