یکی
از قطعاتی که در طول این چند سال اخیر، واقعا
منو مجذوب خودش
کرد، قطعه "طلوع" با صدای آقای "معین"
و آهنگسازی
و تنظیم "بابک
زرین" بود. اثری که آرامش عجیبی در
اون موج می زد...وقتی با بابک زرین روبرو شدم، علت این آرامش رو
فهمیدم. بابک زرین، هنرمند بسیار خاکی و دوست داشتنی
ست. از اون دسته
افرادی که در برخورد اول باهاشون، احساس صمیمیت زیادی می کنی .
من در یکی از روزهای اردیبهشت 87 مهمانش بودم و
شاید در همین مدت دو
ساعت، چیزهای زیادی را از او آموختم.
مصاحبه ای که از نظر می گذرانید، حاصل این گپ و گفت دو ساعته است، با احترام به سبب حضور
این هنرمند در مجله پیله شیشه ای، از او به خاطر
این
همکاری کمال تشکر را دارم.
(ضمنا
در انتهای صفحه یک ویدیوی 3 دقیقه ای، از همین مصاحبه گردآوری
کردیم.)
مصطفی ازقندی
مدیریت پیله های شیشه ای
**********************
جناب زرین، به نظر
شما فعالیت
در زمینه ساخت موزیک فیلم، سریال و یا تئاتر چقدر با آهنگسازی در
موسیقی پاپ، و به طور کلی کارهای با کلام متفاوته؟
من فکر می کنم موسیقی سریال یا تئاتر و به طور کلی موسیقی بی کلام
(Instrumental)، موسیقی خود آهنگسازه! یعنی در اینجا دیگه شما با
تلفیقی از شاعر و خواننده روبرو نیستی و این خود آهنگسازه که به
طور مستقیم و با توجه به اون تصویری که از فیلم می گیره، ذهن خودش
رو در قالب موسیقی پیاده می کنه، مثلا شما اگه در یه صحنه
از فیلم یا یه قطعه از کار بی کلام، چشماتو ببندی، متوجه میشی
که فقط موسیقی اون آهنگسازه که حضور داره و با شما در ارتباطه. من
شاخه موزیک فیلم یا سریال رو خیلی شخصی می بینیم. به عبارت دیگه
شما با گوش دادن به موسیقی یه فیلم، می تونی به شخصیت درون ِ
آهنگساز پی ببری، مثل کارهای " اسفندیار منفرزاده"،
مرحوم "بابک بیات"، "واروژان"، "ناصر
چشم آذر"،"مجید انتظامی" و بقیه دوستانی که هر کدوم در سبک خاص
خودشون فعالیت می کردند.
پس شما معتقدید که در
کارهای با کلام، نقش یک آهنگساز به طور صد در صد نیست.
دقیقا! البته درسته که مبنا و اساس کار رو آهنگساز میگذاره و
میچینه ، اما به هر حال سایر المانهای موسیقی با کلام، به خصوص
خواننده و ترانه سرا هم در شکل گیری اثر درگیرند و به نوعی نقش
دارند.
در صحبت های آقای"
اسفندیار منفرد زاده شنیدم که عنوان کرد: "من دانش کلی در مورد
موسیقی فیلم نداشتم ..."، اما همه ی
ما موسیقی های جادویی اونو
شنیدم. با توجه به گفته ایشون، به نظرتون خلق
اون آثار در
چه
شرایطی رخ داده؟
ببین، موسیقی یه حسه و شاید این حسه ست که حرف اول رو میزنه،
مخصوصا برای ما ایرانی ها و به ویژه واسه هنرمندا . منم قبول
دارم که اون دانشه باید باشه تا در کنار تنظیماتی که انجام میدی
اتفاقات نوئی هم بیفته، اما شاید گاهی وقتا حضور اون حس، بتونه
خیلی بیشتر به یه آهنگساز کمک کنه، مثل اتفاقی که در مورد
اسفندیار منفرد زاده و بابک بیات افتاد. باید اعتراف کنم که شخصا
کار موسیقی فیلم " اسفندیار منفر زاده" رو خیلی دوست دارم.
جناب زرین، خود شما از
بین این 4 حوزه فعالیت، کدومو ترجیح میدید؟
موزیک فیلم! اصلا من به عشق موزیک فیلم وارد کار موسیقی شدم
و جالب اینکه، دقیقا اون چیزی رو
که بیشتر از
همه دوست داشتم،
هنوز اتفاق نیفتاده. البته من به قسمت خیلی اعتقاد دارم. نمیدونم،
شاید باید در یه زمان دیگه ای این قضیه صورت بگیره. در کل تا به
حال این تجربه رو به طور کامل نداشتم.
البته تا اونجائیکه من در
جریانم، قبلا چند فعالیت کوتاه هم داشتید.
آره! چندین بار با آقای کیمیایی (قبل از فیلم حکم) صحبت کردیم و
قرار شد تا با هم فعالیت مشترکی داشته باشیم، اما خب به دلایلی که
نمیدونم چرا، امکانپذیر نشد. علاوه بر اون موزیکی داشتم برای
فیلمی به نام "خاک سرد" با بازی "محمد رضا فروتن" که پیرامون
حادثه زلزله بم بود، اما متاسفانه زمانیکه ارکستر آماده رفتن به
استودیو بود، اعلام شد که کار رو انجام ندیم و در نهایت هم اون فیلم
اکران نشد. البته، من
اون موزیک رو
خیلی دوست داشتم، چون فیلم دارای صحنه های
غمگین و نوستالژیک زیادی بود که با موسیقی من، همخونی داشت
...
در حیطه
موزیک فیلم، از بین دوستان بعد از انقلاب، کار کدومیک رو بیشتر می
پسندید؟
من آثار "کارن همایونفر" رو خیلی دوست دارم، مخصوصا هنرش در ساخت
موزیک فیلم سلطان (مسعود کیمیایی). در مورد "محمد رضا علیقلی"
و " پیمان پزادانیان" هم
همین نظر رو دارم. در ضمن این رو باید متذکر بشم
که کارهای بعد از انقلاب بیات رو هم دوست دارم.
آقای زرین، شاید صداهایی مثل آقای "داریوش"، "ابی"، "ستار" و حتی
خانم " گوگوش" دیگه اون صداهای 30 سال پیش نباشند و تا حدودی با
افت مواجه شدند که البته طبیعیه. سوالی که دارم اینه که آیا به
نظر شما این دوستان اسطوره هایی بودند که بالاخره یه روز تموم
میشند و دیگه مثلا ما صداهایی مثل داریوش و ابی رو در موسیقیمون
نخواهیم داشت؟
من معتقدم، تموم این صداها رو خواهیم داشت، منتها با یه اسامی و
صداهای دیگه.
اما کسانی بودند که چند صباحی
به
عنوان آلترناتیو مطرح شدند و متاسفانه بعد از مدتی
فراموش شدند، نمیدونم، شاید اون موندگاری که باید می بود، وجود
نداشت.
ببین! من گفتم با یه صدای دیگه و با یه اسم دیگه، مثل آقای "حامی"
یا "نیما مسیحا"و یا "مانی رهنما". شاید این دوستان دقیقا اون صداها نباشند، اما
این توانایی رو دارند که در موسیقی ما موندگار بشند.
اما خیلی از خواننده
های جدید بر خلاف اون بزرگان، هنوز سبک مشخصی
ندارند.
اون سبکی که تو بهش اشاره می کنی، مربوط به آهنگسازه نه خواننده .
باید بدونی که پشت این داریوش و ابی، " بابک بیات" حضور داشته که
باعث شده تا اونا مورد توجه قرار بگیرند و تموم این پروسه، ماحصل
فکر او بوده. پس آقای ابی صاحب سبک نبوده، این بیات بوده که وقتی
با ابی کار کرده به موسیقی و کار او سبک و
هویت بخشیده.
بذار یه مثال واضح بزنم، مثلا آقای ابی میگه : "ببین ای
بانوی شرقی، ای مث گریه صمیمی" و در مقابل حامی میگه " یه تنها،
یه عاشق ..." که این ملودی تو رو یاد دهه 50 ابی میندازه ، در
حالیکه بعضی از منتقدین اعتقاد دارند که آقای حامی، سبک ابی رو
تقلید میکنه و حامل سبک جدیدی نیست، در صورتیکه به نظرم این نقد
اشتباست! چون همونطور که گفتم پشت این حامی و ابی، بابک بیات حضور
داشته. پس می بینی که سبک همونه، ولی آهنگساز با یه صدای جدید
اونو امتحان کرده.
با شما موافقم، منتها اینجا یه مساله ای وجود داره. در حال
حاضر اکثر دوستان خواننده به دلیل مسائل مختلفی که شاید یکی از
اونا مساله مالی ست، شخصا اقدام به ساخت موزیک و تهیه آلبوم می
کنند. پس شاید دیگه اصلا آهنگساز صاحب سبکی نباشه، که بخواد اون
هویت و به خواننده ببخشه و خب میبینیم که اکثر این آثار تولیدی
هم خوب نیست!
مطمئن باش اون افرادی که اشاره کردی،
خودشون یکی یکی غربال
میشند، فقط باید بذاریم زمان بگذره.
قبول دارم. نتیجه کارشون اصلا رضایت بخش نیست، به این دلیل که
اونا فقط واسه صدای خودشون آهنگسازی می کنند و قطعا اون گستردگی
و تجربه کار یه آهنگساز حرفه ای که ممکنه در
آن واحد با 10 صدا از
جنسهای مختلف همکاری کنه، رو ندارند، مثل آقای منصور که 4 آلبومی
که خودش ساخته همشون شبیه به
همه! به نظرم این تجربه شاید فقط
درحد یه آلبوم رضایت بخش بود و بس، چون از یه جا به بعد، هنرمند
دچار تکرار و کلیشه میشه و در آخرم به افول میرسه! البته چون اسم
منصور و آوردم باید بگم که من کارای اولیشو خیلی دوس دارم، ولی
قبول کن که مثلا آلبوم آخرش، تکرار مکررات بود...
به نظرتون این افراد برای دوری از کلیشه باید چیکار کنند؟
باید به کارشون تنوع
بدند. یعنی بعد از آلبوم اول و دوم که به معروفیت رسیدند، به
دنبال یه آهنگساز با تجربه باشند، تا یه آهنگساز دیگه بتونه ویژگی
های دیگه ای از اون صدا رو به مردم نشون بده. تنوعی که آقای "ابی"
در پاره ای اوقات به بهترین شکل انجام میده.
آیا شما به عنوان یه
آهنگساز سعی می کنید تا در ارتباط مدوام با یه خواننده، این تنوع
رو لحاظ کنید؟
بله! شاید جالبه بدونی که کارهای جدید آقای معین
(که در حال ضبط هستیم)، هیچکدوم از لحاظ ملودی و تنظیم، ربطی به
کار "طلوع" ندارند! همینطور آلبوم جدید آقای "سام اسدی"، که در این
آلبوم بر خلاف کار قبلیش، "رهسپار"، 4 اثر
از من با فضای کاملا
متفاوت وجود داره که شاید به نوعی مخاطب، آلبوم اول و فراموش کنه
و خب این چیزیکه من همیشه به دنبالش بودم. اینکه هر کارم نسبت به کار
قبلی، متفاوت و بهتر باشه، چون به نظرم
اصل موفقیت هم در همینه.
آقای زرین، با توجه به
فضای کنونی جامعه چه طور میشه موسیقی فاخر دهه 50 منفر زاده و
بیات رو با موسیقی نو و جوون پسند امروزی ترکیب کرد، به طوری که
با تعهد به هر دو مقوله به ترکیبی خوبی، به خصوص برای
"تی نیجرها"
برسیم؟
ببین اول از
همه باید بدونی که موسیقی بیات، موسیقی فاخر و پیچیده
ای نبود. بابک وقتی "دلم گرفت ای همنفس" رو ساخت تموم اون تی
نیجرایی که تو بهشون اشاره کردی، گریه کردند! تو از این نزدیک تر،
چه رابطه ای رو می خوای؟
به نظرم بهتره بعضی از ما آهنگسازا، اشتباهات خودمونو گردن بقیه
نندازیم! شاید ما اشتباه انتخاب کردیم، درحالیکه واروژان در دهه
50 کاری میسازه مثل " بذاز قسمت کنیم تنهائیمونو، میون سفره شب
تو با من...". به نظرت این شعر فاخره؟
در همون دهه 50 اشعار سنگینی هم بودند مثل: "جغد بارون خورده ای
تو کوچه فریاد می زنه، روی دیوار بلندی یه نفر جون می کنه، دلم
از تاریکی ها خسته شده... : موسیقی محمد اوشال و صدای فرهاد"، یا
شعر تورج نگهبان و موسیقی اوشال "خسته ام از
همه، خسته از دنیا...".
کارایی که حتی از پدر و مادر خودم شنیدم که
تو اون زمان هم جواب نداد
و نگرفت، اما کارای بسیار خوبی بودند و حتی
خودمم اونا رو گوش میدم. ولی همین " بذار قسمت کنیم تنهائیمونو" واروژان هنوزم
!hit الان
که نه، حتی سی سال دیگه هم اگه کسی بیاد و بگه " مثلا دار بزنید
منو! من خسته شدم! یا به طورکلی اشعار سنگین رو ارائه کنه، مطمئن
باش که بازم نخواهد گرفت!
به نظرتون در حال حاضر
چه اشعاری مناسب ترند؟
من اعتقاد دارم که شعر باید ساده ی عاشقانه باشه. همیشه جواب
میده، چون عشق تنها چیزیه که هیچوقت تموم نمیشه و
همیشه دو
نفر هستند که نسبت به هم عشق دارند، در صورتیکه سیاست و جنگ یه
روزی تموم میشند.
آقای زرین، در یکی از
مصاحبه هاتون خوندم که از بعضی خواننده هایی که شاید خیلی از
بزرگان موسیقی، دید خوبی نسبت به اونا ندارند، صحبت کردید و
نام
بردید.
بیبن اگه منظورت " محسن چاووشیه" باید بگم که من سه تا از
کاراشو در فیلم "علی سنتوری" واقعا دوست دارم. مخصوصا قطعه ی "دلواپس
و بی تابم، باز امشبم بی خوابم ..." که یه ملودی ایرونی در
دستگاه شوشتری داره. به نظرم
واقعا زیباست.
ولی اینو بدون که غیر از من، خیلی از
مردم هم اون کارا رو دوست
داشتند. یه بار هم گفتم که اون دوستان خواننده ای که از مردم
فاصله گرفتند، نباید تنبلی خودشون رو گردن مردم بندازند.
شما چه تلاشی برای
نزدیکی به نسل نوجوان و
جوان امروزی کردید؟
بیبن ! اول از همه باید بدونیم که این نوجوونا رو
بایستی پله پله با موسیقی آشتی داد. مثلا من تو
یکی از آلبومهای
جدیدم، 4 قطعه ارکستر نوشتم و در کنارش 4 تا
کار
به قول شما "تی نیجر" پسند هم
قرار دادم. خب، اتفاقی که اینجا میفته اینه که، جوونا به واسطه اون
4 تا ترنس، کار رو خریداری می کنند و در کنارش موسیقی ارکسترال
رو هم گوش می دند و
یا همچنین کارهایی که الان سعی می کنیم در قالب موزیک
ترنس، به همراه آفای نیکان انجام بدیم هم به همین
شکل است.
پس اول باید از دریچه دید اونا وارد شد. ما نمی تونیم مثلا
واسه یه بچه کوچیک کار " شنبه روز بدی بود ..." فرهاد رو بذاریم
و توقع داشته باشیم که او این موسیقی رو قبول کنه، در واقع اول
باید با "بوی عیدی بوی توپ..." شروع کرد و بعد کم کم به " کوچه
ها باریکن ، دکونا بستن..." رسید. این طوری میشه به طور
غیر
مستقیم وارد ذهن مخاطب شد و در
عین به روز بودن، به موسیقی قدیمی هم
وفادار بود.
آقای زرین، نظرتون
راجع به موسیقی رپ چیه؟ آیا این نوع موسیقی رو قبول دارید؟
من هیچکدوم از موسیقی های الان رو، نه قبول دارم و نه رد می
کنم! من رپ های خارجی رو خیلی دوست دارم، ولی شاید اون چیزیکه
اینجا می خونند رو اونطور دوست نداشته باشم، ولی نمی تونم بگم که
قبول ندارم!
به نظرتون جامعه الان
ما به موسیقی رپ نیاز داره؟
اینو قطعا میگم، نه !
چرا؟
چون این موسیقی مریوط به ما نیست! چون موزیک ما
همیشه کلام محور بوده و هست. ضمن اینکه ما اونقدر در نواحی مختلف کشورمون موسیقی های خوبی داریم
که اصلا دیگه به رپ نمی رسیم !! موسیقی هایی که می تونند با
تلفیق صحیح با موسیقی روز دنیا، تبدیل به آثارخارق العاده ای
بشند.
البته باید این رو هم بگم که من حقیقتا، کار
ِ " تهران: اینجا
تهرانه، یعنی شهری که ..." مربوط به خواننده ای به نام " هیچکس"
رو خیلی دوست دارم. یادمه وقتی واسه اولین بار
شنیدم موهای تنم
راست شد! البته، شاید این حرفی که میزنم باعث بشه عده ای در برابرم جبهه
بگیرند، ولی من همیشه حرف دلمو
زدم...
آقای
زرین، صداتون واسه خوانندگی خیلی خوبه، آیا این به فعالیتتون در
کنسرواتوار بر میگرده؟
آره! من تو کنسرواتوار در کنار پیانو، اپرا خوندم . واسه
ی قضیه خوندن، خیلی از دوستان بهم گفتن که
چرا نمی خونی؟ اما فعلا همچین قصدی ندارم. چون همیشه دوست داشتم
به حالم و کارایی که مشغول انجامشونم فکر کنم، نه به گذشته و
آینده و به نظرم این موفقیته.
بسیار عالی و حرف آخر:
از بعضی از دوستان می خوام که نقاب بی خودی به چهره
شون نزنند و کمی
با مردم رو راست تر باشند. شاید اگه هممون اینطوری بودیم،
موسیقمون
سالها جلوتر اون از چیزی بود که الان هست. به نظرم باید از پیله
ای که به دور خودمون تنیدیم خارج شیم. البته پیله ی شما
شیشه ایه،
میشه اونورش رو دید ( با خنده) ولی پیله ای که خیلی دوستان به
دورشون تنیدند، به این راحتی
ها قابل حذف نیست... !
حرف آخرم اینکه : کمی رفیقانه تر باشیم ...
ممنون.
|