عرفان كارن    

 دارد ...

صدایی

اگرخدا    

 

 

 

"اگر خدا صدایی دارد حتما آن صدا، صدای بوچلی است!"
این سخن را سلين ديوُن
Celine Dion خواننده معروف کانادایی در هنگام اجرا و ضبط آهنگ معروف The Prayer با آندره آ بوچلی هنرمند نابينای ايتاليايی بیان کرده است. نام بوچلی پس از سه تنورخوان نام آور معاصر، پاواروتی Luciano Pavarotti، خوزه کاره راس José Carreras و دومینگو Placido Domingo، به‌عنوان چهارمین تنور در جهان لقب گرفته است.
 

بسیاری از منتقدین موسیقی٬ این خواننده نابینای اهل توسکانی که توسط زوکرو فورناکیاری (ستاره‌ي راک ایتالیایی) و لوچیانو پاواروتی کشف شد را تنورخوانی می‌دانند که دارای هیجان انگیزترین صدای اُپرایی معاصر است. البته اپرا، تنها یک وجه از شخصیت موسیقایی اوست. او علاوه بر نواختن پیانو، فلوت و ساکسیفون، در دنیای موسیقی پاپ هم بسیار موفق بوده است و دوئت‌های بسیار زیبایی با  سلین دیونCeline Dion، سارا برایتمن Sarah Brightman، اروس رامازوتی Eros Ramazzotti و ال جاریو Al Jarreau, اجرا کرده است.

 
ال جاریو، خواننده و نوازنده ي کهنه کار جاز درباره کار مشترک‌شان گفته است: "من افتخار داشتم تا با زیباترین صدای دنیا هم‌آواز شوم!"

آندره آ بوچلی مردی‌ست که از کافه‌های شبانه به‌روی صحنه آمد و آن‌چنان روح انسان‌ها را تسخیر خود ساخت که اگر او را بزرگترین خواننده اپرا نناميم، بي‌شك خواهیم پذیرفت که نام او در تاریخ به‌عنوان یکی از معروف‌ترین و موفق‌ترین خوانندگان اپرا ثبت شده است. او کار حرفه‌ای خود را با ضبط قطعه‌های اپرا به زبان ایتالیایی آغاز کرد و طولی نکشید تا در سال 99 میلادی لقب "بزرگترین خواننده پاپ" را نيز از آن ِ خود کرد. بسیاری از کارشناسان صدای آندره آ بوچلی را پخته‌ترین صدای معاصر نامیده‌اند. به جرئت مي‌توان گفت قدرت و گرمای بي‌همتاي صدای او از تمامي سدهای فرهنگی و قومي گذشته است.
 

بوچلی در 22 سپتامبر سال 1958 در یک خانواده روستایی در شهر لایاتیکو در نزدیکی سرزمین عُشاق –توسکانی- به‌دنیا آمد. او از مشکل تنبلی چشم رنج می‌برد و به همين خاطر پدرش که یک کشاورز ساده بود مزرعه‌ي خود را ترک گفت و همراه خانواده‌اش به شهر آمد تا شاید بتواند راهی برای نجات چشم‌های "آندره آ"ي کوچک بیابد. پدر و مادر آندره آ با مشاهده استعدادش در هنر موسيقی، او را با درس رسمی پيانو از سن ۶سالگی پرورش داده و تشويق کردند. به گفته‌ي آندره آ، عشق وي به اپرا نيز در همان سنين شکل گرفت.

«من از آن بچه‌هايی بودم که هميشه خويشاوندان از آن‌ها می‌خواهند براي‌شان آواز بخوانند. به‌نظر من خود انسان تصميم نمی‌گيرد که خواننده شود، بلکه ديگران با واکنشهاي‌شان اين تصميم را برای وی می‌گيرند!»

 

آندره آ در سن ده سالگی به نخستين جايزه خود در آواز رسيد. در سن 12 سالگی در هنگام بازی فوتبال -ورزش مورد علاقه‌اش- در اثر یک اتفاق بینایی‌اش را از دست داد و بدين سبب منزوی و گوشه‌گير شد. باري در همان سال‌ها در اولین رقابت موسیقايی خود در Margherita d'Oro شرکت کرد و با اجرای "O sole mio" به‌عنوان نخست مسابقات دست يافت! سپس به ادامه‌ي تحصيل در رشته‌ي حقوق در دانشگاه پيزا روي آورد. وي از اين سال‌ها به عنوان لذت ‌بخش‌ترين دوران زندگی‌اش يادمی‌کند. او بیش‌تر ِ تمرین‌ها و آموزش‌های خود در زمینه‌ي خوانندگی اپرا، نواختن پیانو، فلوت و هم‌چنين ساکسیفون را تا پيش از نابینا شدن به انجام رسانيده بود. باري پس از نابینایی تنها به تحصيل در مدرسه‌ي نابینایان پرداخت و در رشته‌ي حقوق تا درجه‌ي دکترا پيش رفت. باري همه‌ي این سالها را در گوشه‌نشینی سپری کرد.  

 

حال فرصتی ناب باعث شد تا بتواند دوباره درس خوانندگی اپرا را با بت دوران کودکیش فرانکو کورلی خواننده بزرگ و جاودانه اپرای ایتالیا ادامه بدهد و طولی نکشید که کار حقوق خود را کلا کنار گذاشت. تا اين‌كه پیشنهادی از "زوکرو" -ستاره‌ي بزرگ راک ایتالیا- برای اجرای یک هم‌خوانی ِ تک آهنگی با نام Miserere دریافت کرد. او توانست چیزهای زیادی را در این اجرا و در هنگام تمرین از زوکرو بیاموزد. این اجرا توانست به دستاوردی با ارزش برایش مبدل شود . ( زوکرو برای دوئت خود ‌دنبال يک هم‌خوان تنور می‌گشت و دوست مي‌داشت آن را با لوچيانو پاواروتی اجرا کند كه صدای آندره آ او را منقلب مي‌كند!)
 

زوکرو در مورد آندره آ بوچلی می‌گويد «آندره آ باور نکردنی بود! در صدای او چيزی بود که صدای ديگر خواننده‌های تنور نداشت. او با روحش آواز می‌خواند!»

پاواروتی –كه هم‌اكنون از ميانن ما رفته است- با شنيدن ِ آن قطعه برای زوکرو می‌نويسد: «اين آدم کيست؟! شما با وجود او به من احتياج نداريد. کسی نمی‌تواند بهتر از او، آن را بخواند!» با اين حال دوئت با هم‌خوانی زوکرو و پاواروتی ساخته می‌شود و بسيار پرفروش می‌گردد. ولی سال بعد، زوکرو در تور اروپای خود، برای اجرای زنده از آندره آ دعوت می‌کند و مردم از صدای بوچلی شديدا استقبال می‌کنند. مدتی بعد پاواروتی و بوچلی يکديگر را ملاقات می‌کنند و بين آنها دوستی شکل می‌گيرد. بوچلی در کنسرت خيريه سالانه پاواروتی که در آن دو دنيای موسيقی کلاسيک و پاپ پيوند می‌خورد شرکت می‌کند. وپاواروتی از او برای اجرای یک هم‌خوانی اپرا دعوت کند. درست همين اجرا بود که سبب شد بوچلی به یکی از بزرگترین خوانندگان اپرای جهان مبدل شود.او توانائي‌هاي بالای بوچلی را دریافته بود، پس او را نزد خود نگاه داشت و آموزشهای فراوانی در امر خوانندگی به او داد.
 

بوچلی در سال ۹۳ وارد فستيوال موسيقی سانرموی ايتاليا شد و در مسابقه مقدماتی برنده شد و رکورد امتيازات «تازه‌واردين» را نيز شکست. در رقابت اصلی نيز با آهنگ Il Mare Calmo Della Sera برنده شد. آهنگ‌هاي او هفته‌ها در صدر پُر فروش‌ترين‌های فرانسه، بلژيک(۱۲ هفته!)، آلمان، هلند و ايتاليا قرار گرفت. پس از پخش نخستين آلبوم خود، موفق به دریافت جایزه‌ي "صفحه‌ي طلایی" شد.


در سال 1996 سارا برايتمن Sarah Brightman خواننده مشهور سوپرانو، آهنگ Con Te Partiro را همهنگام با صرف نهار در يک رستوران شنيد و شيفته‌ي آوازخوان ِ آن ترانه شد. دو ماه بعد آندره آ بوچلی و سارا برايتمن با تعدادی از اعضای ارکستر سمفونیك لندن در آلمان کنسرت دادند و ترانه Time To Say Goodbye را هم‌خوانی کردند. اين آهنگ زيبا رکورد فروش تمام تولیدات موسیقی سال را شکست. حدود 6 ماه در صدر فهرست بهترین‌های آلمان بود و سالها در صدر پرفروش‌ترین آلبوم‌های این کشور باقی ماند. سپس با شرکت Polygram قرارداد هم‌کاری امضا کرد وآلبوم پاپش به نام Romanza را روانه بازار ساخت.

درسال 1997 با اجراي ترانه‌ي مشترکش با سارا برایتمن جایزه اکو، برای به‌ترین تک ترانه‌ي سال را از آن خود کرد. درسال 1998 آلبوم پنجم او، Aria آماده شد و موفق به دریافت دومین جایزه‌ي "اكو"ي خود برای پُر فروش‌ترین آلبوم کلاسیک شد. بوچلی در 19 آوریل قدم به صحنه موسیقی آمریکا گذاشت و روز بعد از اجرای خود در واشنگتن به کاخ سفید دعوت شد. تور داخل آمریکای او هم با موفقیتی بی‌سابقه همراه بود و در تمام اجراها، سالن نمایش لبریز از هواداران این ستاره موسیقی کلاسیک و پاپ مي‌شد.


سر انجام موفقيت‌هاي بوچلی در آمریکا به اجرای یک دوئت با سلین دیون انجامید.

ترانه‌ي The Prayer.... سلین دیون صدای او را چنین توصیف کرد "اگر خدا صدايي دارد، حتما صدایش مانند آندره آ بوچلی است!"

 

در مهِ 1998 بوچلی موفق به دریافت دو جایزه‌ي ديگر –به‌ترین خواننده ایتالیایی و بهترین راوی موسیقی کلاسیک- از جشنواره‌ي موسیقی جهان در مونت کارلو شد. در این سال بوچلی کاندیدِ به‌ترین هنرمند جدید در مراسم جوایز گرمی و اسکار به‌ترین ترانه‌ي متن بود، ترانه The Prayer هم جایزه‌ي گلدن گلاب را از آن ِ بوچلی کرد.
او نخستین خواننده کلاسیکی است که رتبه اول تا سوم فهرست به‌ترین‌های کلاسیک را با آلبومهایSacred Arias، Aria وViaggio Italiano به‌دست آورده است.

در 28 اکتبر بنا به دعوت شهردار نیویورک -رودولف جیولیانی- آندره آ ترانه‌ي Ave Maria شوبرت را به یاد قربانیان 11 سپتامبر اجرا کرد. در 29 نوامبر به دعوت ملکه الیزابت، برای اجرای برنامه در جشن هنر سالیانه سلطنتی شرکت کرد.
 

در ماه مه آلبوم Sacred Arias به انتخاب شنوندگان بهترین آلبوم سال شناخته شد. در ماه اکتبر یک جایزه ویژه برای فروش جهانی بیش از 40 میلیون کپی! به بوچلی تعلق گرفت و Cieli di Toscana در هفته‌های اول فروشی چند میلیونی داشت و پُر فروش‌ترین آلبوم جهان و آلبوم اول در شبکه جهانی CNN شد و دو هفته در مقام سوم جدول انگلستان قرار گرفت. بالاترین رتبه‌ای که تا به حال یک آلبوم خارجی زبان در این فهرست کسب کرده بود. علاوه بر آن این آلبوم در کشورهای آلمان، هنگ کنگ، هلند، ایرلند، نوروژ، پرتقال و سوئد جزو سه آلبوم برتر شناخته شد.

 

سرانجام درنوامبر سال 2004 آلبوم Andrea به بازار آمد؛


"ما درگیر انتخاب نامي مناسب برای این آلبوم بودیم که یک نفر به من گفت والدینت چه نام زیبایی برایت گذاشته‌اند و باري در حال ضبط این آلبوم در استودیو، به این ایده رسیدم که این آلبوم مانند فرزند من است، پس آنرا آندره آ نام گذاشتم. این آلبوم خود من هستم!"

 

 


IL MARE CALMO DELLA SERA
Andrea Bocelli


 

Non so
cosa sia la fedelta,
la ragione del mio canto
che resistere non può
ad un cosi dolce pianto
che mutare l’amore mio.

E se
anche il sorgere del sole
ci trovasse ancora insieme,
per favore dimmi no,
rende stupidi anche i saggi
l’amore, amore mio.

Se dentro l’anima tu fossi musica
se il sole fosse dentro te,
se fossi veramente
dentro l’anima mia,
allora si che udire potrei
nel mio silenzio
il mare calmo della sera.

Pero
quell’immagine di te
cosi persa nei miei occhi
mi porta la verita,
ama quello che non ha
l’amore, amore mio.

Se  dentro l’anima tu fossi musica
se il sole fosse dentro te,
se fossi veramente
dentro l’anima mia,
allora si che udir potrei
il mare calmo della sera,
nel mio silenzio
il mare calmo della sera

 

 

نمی‌دانم
وفاداری چیست
دلیلی برای ترانه‌ام شايد
که بیش‌تر قادر به تحمل ِ
چنین اشک‌های شیرینی نیست
که عشق ِ مرا دگرگون كرده است

و اگر
باز طلوع خورشید
ما را هنوز با هم می يابد
لطفا بگو خير
این سعی مضحكي‌ست
عشق، عشق من

اگر در روح تو موسیقی بود
اگر تنها درون تو بود
اگر
واقعيت داشتي
در این صورت، آری، در درونم
میتوانستم بشنوم
در سکوتم
غروب آرام دریا را

اما
این تصویر تو
در چشمانم محو می‌شود
حقیقت را به من بگو
این عشق در تو نيست
عشق، عشق من

اگر در روح تو موسیقی بود
اگر تنها درون تو بود
اگر واقعيت داشتي
در این صورت، آری، در درونم
میتوانستم بشنوم
در سکوتم
غروب آرام دریا را

 

 



 

 

 خانه | اخبار |  ترانه | گفتگو | مقاله | پيوند | بايگاني | دفتر يادبود  | تماس با ما

   

© Copyright 2005-2006 glassyguards.com

All rights reserved . Designed by : Mostafa Azghandi