تو زخمی تردیدی بی خاطره ، بی رویا

وامانده تر از دیروز / بیهوده تر از فردا

 

تصویر سرابی دور / در قحطی بارانی

سرگشته تر از طوفان / از عشق گریزانی

 

با چشم تو ، آئینه / بی واژه غزل می ساخت

نفرین به غروبی که / اندوه ترا نشناخت

 

نفرین به سکوت تو / نفرین به صدای من

تردید مکن ، بنشین / یک لحظه به جای من

 

من ماندنیم، امّا / تو ، فرصت پروازی

از عشق ، برای من / یک فاجعه می سازی

 

بگذار خودم باشم / تکراری بی برگشت

یک عاشق تنها که / دنبال خودش می گشت

 خانه | اخبار |  ترانه | گفتگو | مقاله | پيوند | بايگاني | دفتر يادبود  | تماس با ما

   

© Copyright 2005-2006 glassyguards.com

All rights reserved . Designed by : Mostafa Azghandi