تو
زخمی تردیدی
/
بی خاطره ، بی رویا
وامانده تر از دیروز
/ بیهوده
تر از فردا
تصویر سرابی دور
/
در قحطی بارانی
سرگشته تر از طوفان /
از عشق گریزانی
با
چشم تو ، آئینه
/
بی واژه غزل می ساخت
نفرین به غروبی که
/
اندوه ترا نشناخت
نفرین به سکوت تو
/
نفرین به صدای من
تردید مکن ، بنشین
/
یک لحظه به جای من
من
ماندنیم، امّا
/
تو ، فرصت پروازی
از
عشق ، برای من / یک فاجعه می سازی
بگذار خودم باشم
/
تکراری بی برگشت
یک
عاشق تنها که
/
دنبال خودش می گشت
|