نقد فمینیستی به طور کلی به مسائل زنان- در معنای وسیعش- توجه
دارد. عقایدی که در متن در مورد زنان یا مردسالاری اظهار شده است،
زبان زنانه و این که آیا اساسا بین نوشتن مرد و زن اختلاف است؟
نویسنده ی زن ، افکار و احساست زنان درباره ی خودشان ، مادر و
رابطه ی او با کودک ، نقش زنان در فرهنگ و جامعه ، حقوق زنان و
از این قبیل. فمینیست ها بین جنس طبیعی که بیولوژی آن را مشخص می
کند و جنس دستوری ( gender ) که ساختار فرهنگی آن را به وجود می
آورد تفاوت می گذارند.
این نقد از اواخر دهه ی 1960 رایج شد و نیوتون آن را برجسته ترین
اتفاق در مطالعات ادبی بعد از جنگ دانسته است. نقد فمینیستی نگاه
و ابزار کارآمدی است و با آن در فرهنگ و ادبیات فارسی می توان به
مطالعات گسترده ای دست زد.
از نظریه پردازان این مکتب سیکسو ، ایری گری ، کریستوا ، شووالتر
و چند تن دیگر معروفند.سیکسو و ایری گری زنان را تشویق کرده اند
که در بیان امیال و آرزوهای سرکوفته و ناخودآگاه خود بی پروا
باشند. شووالتر در کتاب خود موسوم به ادبیات خودشان : رمان
نویسان زن انگلستان از برونته تا لسینگ 1977، به بررسی رمانهایی
که زنان انگلیسی نوشته اند و سنن در ادبیات انگلیسی می پردازد
و در خلال بحثهای خود اشاره هایی به سیستم غلط آموزشی برای زنان
دارد. به نظر او زنان نویسنده از نیمه ی دوم قرن نوزدهم به بعد
در ادبیات نقش مهمی دارند. او به طور کلی سه مرحله در نویسندگی
زنان قایل است:
Feminine (1 (زنانه): در این مرحله می خواهند با فرهنگ مردم دار
رقابت کنند.
2) Feminist(طرفداران تساوی حقوق زن و مرد):در این مرحله به
موقعیت نابرابر زنان اعتراض دارد.
3) Female (مؤنث): در این مرحله نوعی داستان زن محورانه می
آفرینند.
اما مهمترین بحث شووالتر به نظر من تقسیم نقد فمینیستی به دو نوع
است که اولا راهگشاست و ثانیا به مباحث گسترده نقد فمینیستی صورت
و قالبی ساده می دهد. به نظر او نقد فمینیستی را کلا می توان به
دو نوع تقسیم کرد:
1- ارزیابی و نقد مجدد آثار زنان
2- ارزیابی و نقد مجدد ادبیات از دیدگاه زنان
او بخش اول را Gynocritics می خواند. این اصطلاح وضع خود اوست.
این بخش از نقد فمینیستی را نقد خلاق می داند و خود او در این
باب کتاب ادبیات خودشان یعنی ادبیات مخصوص زنان را نوشته است. در
این نوع نقد تکیه بر زن ِ نویسنده است.
در بخش دوم Feminist critique زن خواننده و قرائت زنانه مطرح است.
این بخش از نقد فمینیستی از نظر شووالتر خلاق نیست و جنبه ی
تحقیق و تتبع دارد. در این بخش منتقد از شیوه های مرسوم نقد
مخصوصا نقد مارکسیستی و به طور کلی سیاسی و اجتماعی و نقد
روانشناختی برای توضیح وضع زنان استفاده می کند. به نظر
فمینیستها نظام پدرسالاری و مردمحوری طی قرنها بر تمام سطوح
فرهنگی و سیاسی و اقتصادی حاکم بوده است و به زنان ستم شده است و
جهت توضیح این پدیده ها بهترین ابزار نقد مارکسیستی و جامعه
شناسانه است. مثلا در بهشت گمشده ی میلتون به خوبی نگاه
مردسالارانه را می توان نشان داد.( حملات فمینیستها به نورمن
میلر معروف است ) ، یا در اکثر متون ادبیات فارسی هم نگاه مردمحور
آشکار است. در نقد زن نویسنده این بحث مطرح است که آیا اساسا بین
نوشتار زنان و مردان تفاوت است و به اصطلاح نوعی زبان زنانه
داریم؟ اگر شرایط زنان و مردان مساوی بود، آری .( مثل اشعار فروغ
)، اما در گذشته ها که جو فرهنگی منحصرا در اختیار مردان بوده
است ، زبان زنانه تقلیدی از زبان مردانه است. در ادبیات فارسی
نمونه های متعددی در دست است که زنان شاعر مثل مردان شاعر عاشق
معشوقی کمند گیسو و زنبور میان و بی وفا شده اند. این امر در
ادبیات فارسی به حدی طبیعی است که در منسوب کردن اشعار این و آن
به زنان شاعر لازم نبوده است نگران باشند فحوای شعر مردانه است.
مثلا درمورد مهستی گنجوی شاعره ی معاصر سلطان سنجر در قرن ششم با
سردرگمی عجیبی مواجهیم.
به هر تقدیر توجه به نگاه زنانه که منجر به زبان زنانه می شود در
نقد متون و بحث صحت انتساب بسیار راهگشاست. در بحثهای فمینیستها
هم این هر دو جنبه ی زبان و نگاه توأمان لحاظ شده است و لذا گاهی
اصطلاح زبان زنانه و گاهی اصطلاح منطق زنانه را به کار می برند.
شووالتر در باب آثار زنان بحثهای مفصلی دارد و به طور کلی معتقد
است که این زبان تحت سیطره ی تفکر مرد سالارانه است و زنان باید
خود را از این قید برهانند و زبانی مناسب با افکار و احساسات خود
بیابند. به هر حال به لحاظ نظری هم که شده می توان بین زبان
مردان و زنان به تفاوتهایی رسید،مثلا به نظر می رسد که در زبان
زنان آن لحن آمرانه و تحکمی زبان مردان نیست. می شود مفاهیم و
تصاویری را مطرح کرد که احتمال بیان آنها توسط مردان نزدیک به
صفر است. مثلا فروغ می گوید : آیا دوباره روی لیوانها خواهم
رقصید؟
البته فمینیسم بیشتر یک دید است تا یک روش و چنان که اشاره شد ،
در عمل معمولا به روشهای نقد سیاسی اجتماعی مارکسیستی و نقد
روانشناختی و ساخت شکنی تکیه می کند. اصطلاح فمینیسم مارکسیستی
ناظر به تحلیل های مارکسیستی از وضع زنان در طول تاریخ است. از
سوی دیگر این دید فقط در ادبیات کاربرد ندارد و در نظامهای دیگر
دانشی هم قابل اعمال است. چنانکه فمینیستها فروید و لاکان را
متهم می کردند که مرد و مردی را در کانون نظریه های خود قرار
داده اند. به نظز فمینیستها اساسا فلسفه و منطق و زبانشناسی و
روانشناسی و دیگر نظامها آغشته به مردمداری است. زنان باید در
این میانه خود یابی کنند و به آگاهی لازم برسند. یکی از مباحث
دلچسب فمینیستها بررسی تصویر زن در ادبیات مردسالارانه است. در
برخی از این آثار (مثلا بوف کور) زن یا فرشته است یا شیطان ، و
این به نظر فمینیستها اغراق و به دور از واقعیت است و علل آن
باید مورد تحلیل قرار گیرد. در بسیاری دیگر از آثار معروف ادبی
زنان در حاشیه هستند و اثر نقش
واقعی آنان را در زندگی نشان نمی دهد و گاهی زن چهره ای است
موهوم. مثلا تصویر معشوق در شعر غنایی فارسی ( مخصوصا غزل ) چنین
است و می توان در این باب توجیهاتی کرد. در ادبات فارسی و در
برخی از روایات ما نگاه به زن کلا منفی است. مثلا سندبادنامه پر
است از حکایات منفی درباره ی زنان ، و این موارد بی شک قابل
تحلیل و توجیه است. هرچند نقد فمینیستی عمدتا به متون ادبی می
پردازد اما می توان آن را توسعه داد. از میان قدما مولانا نسبت
به زنان دیدگاهی معتدل دارد. وی در مجلس سماع زنان هم شرکت می
کرد. شاید این امر مربوط به زندگی او خارج از حوزه ی فرهنگی
ایران بود. خاقانی رفتاری متضاد دارد و در مرگ دختر کوچک خود در
قطعه ای اظهار خرسندی کرده است. از یکی از زنان خود بد می گوید
اما برای مرگ دیگری قطعه ای صمیمانه و سوزناک سروده است. در بین
معاصران ژاله بختیاری از شوهر خود که اهل فضل نبود و فقط به جنگ
و شکار علاقه داشت بدگویی کرده است و از اینکه والدینش او را به
جبر شوهر داده اند گلایه می کند. اما جدی ترین بحثهای نقد
فمینیستی را می توان در باب فروغ معمول داشت. او نخستین شاعره ای
است که آزادانه از معشوق مرد سخن گفته است و احساسات زنانه ی خود
را صمیمانه بیان کرده است و این بی شک با تاریخ اجتماعی عصر او
مربوط است. زبان و افکار او کاملا زنانه و لطیف و پاک و بی آلایش
است و هیچکس چون او زندگی زن معاصر ایرانی را در شعر به تصویر
نکشیده است :
مرا پناه دهید ای اجاقهای پر آتش - ای نعلهای خوشبختی- وای سرود
ظرفهای مسین در سیاهکاری مطبخ و ای ترنم دلگیر چرخ خیاطی و ای
جدال روز و شب فرش ها و جاروها( وهم سبز ).
منابع و مآخذ
آقازاده،المیرا/مقدمه ای در نقد ادبی و انواع آن/گاهنامه ی داخلی
خانه ی ترانه سرایان 1384
دکتر شریعتی، علی/ هنر ( مجموعه ی آثار )/ انتشارات چاپخش 1381
دکتر شریعتی، علی/ مجموعه ی گفتارهای وی در تدریس
دکتر مندور، محمد / در نقد و ادب/مترجم: دکتر علی شریعتی
دکتر شریعتی، علی/ بخشی از تز لیسانس وی در دانشکده ی مشهد
هال،ورنان/تاریخچه ی نقد ادبی/مترجم: احمد همتی/روزنه 1379
دکتر زرین کوب، عبدالحسین/ شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب/ نشر علمی
1381
شمیسا، سیروس/نقد ادبی/نشر فردوس 1381
دکتر شفیعی کدکنی، محمد رضا/ موسیقی شعر/تهران 1368
دکتر مقدادی، بهرام/فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی/نشر فکر روز 1378
سپهری،سهراب/ راز گل سرخ( نقد و گزیده ی اشعار)/ انتشارات به
نگار1375
فرخزاد فروغ/ دیوان فروغ فرخزاد به کوشش بهمن خلیفه بناروانی/
انتشارات طلایه 1382
مجموعه ی مصاحبه های فروغ فرخزاد در مجله ی آرش توسط سیروس
طاهباز و دکتر ساعدی،ایرج گرگین ، م.آزاد و دکتر حسن هنرمندی در
سالهای 41 تا 45
شفا،شجاع الدین/ نقدی بر آثار فروغ/ انتشارات طلایه
امین پور، قیصر/ گزینه ی اشعار /انتشارات مروارید( چاپ هشتم /
1384)
کوئن، بروس/مبانی جامعه شناسی/ترجمه و اقتباس : دکتر توسلی،
غلامحسین / فاضل، رضا / انتشارات سمت1380
لوک بدار، ژوزه دزیل و لوک لامارش/ روانشناسی اجتماعی/ ترجمه:
حمزه ی گنجی/ انتشارات ساوالان
A dictionary of modern critical terms, edited by Roger fowler,
Routledge & Kegan paul 1973
|