در جشنواره به موسیقی
بیاحترامی شد .
فریدون شهبازیان بعد از
سالها در جشنوارهی فجر امسال با"گوشواره" ، "سرزمین
گمشده" و "اخراجیها"به عنوان آهنگساز حاضر بود. در حال حاضر
فیلمهای "اخراجیها" و"تنهایی باد" با موسیقی او اکران
میشود."اخراجی ها" فیلمیست که حاشیههای کمی نداشته و گویا
نخواهد داشت. فریدون شهبازیان در مْجاز شدن دوبارهی موسیقی پاپ
کشورمان هم سهم بزرگی داشت. در مورد همهی اینها مسائل با او به
گفت و گو نشستهایم.
میثم یوسفی
از
چه زمانی در جریان پروژهی اخراجی ها قرار گرفتید؟
من از سال 80 که
بازنشستهی صدا و سیما شدم، ارتباطم با سینما کمتر شد و کمتر
فیلم سینمایی کار کردم. شاید در کل 3 الی 4 فیلم. بعد از
"گوشواره" ، آقای طالبی که مدیر تولید اخراجیها هستند، با من
تماس گرفتند و به اتفاق ایشان سر لوکیشن فیلم رفتیم تا با
کارگردان کار آشنا بشوم. صحبتهای اولیهی ما همانجا انجام شد و
بعد از اتمام فیلمبرداری و مراحل تدوین، ساخت موسیقی فیلم را
آغاز کردیم.
کار کردن با آقای
دهنمکی چگونه بود و سابقهی سیاسی ایشان تا چه حد در این
همکاری تاثیر داشت؟
من فقط مستندهای آقای
دهنمکی را دیده بودم. این اولین فیلم سینمایی آقای دهنمکی بود
و فضای جالب فیلمنامه و لوکیشنی که از فیلم در شهرک دفاع مقدس
دیدم من را برای همکاری با این پروژه علاقهمند کرد. ولی در هر
حال هر کسی پیشینهای دارد که به خودش مربوط است. من آدم سیاسی
نیستم اما آقای دهنمکی آدم سیاسی هستند و فعالیت سیاسی
داشتهاند که بیشتر به خودشان مربوط است. برای عدم همکاری من
خیلیها پیغام دادند ولی هیچکدام از این مسائل برای من اهمیتی
نداشت. من به دهنمکی به عنوان کارگردان نگاه میکنم.
فضای موسیقی فیلم
چگونه شکل گرفت و از چه فاکتورهایی برای این فضا استفاده کردید؟
به هر حال چون آقای
دهنمکی پیشینهی سینمایی نداشت، پیدا کردن فضای مورد علاقهی
ایشان کمی سختتر بود. برای این موضوع در مورد موسیقیهایی که
دوست دارند صحبتهای زیادی کردیم. حتی آقای دهنمکی چند تا از
آلبومهای مورد علاقهشان را در اختیارم گذاشتند. در نهایت بعد
از اینکه با روحیهی هم آشنا شدیم با توجه به محتوا و فضای فیلم
این موسیقی شکل گرفت. هدف ما یک موسیقی بر پایهی تم و ملودی
زیبا و ماندگار بود.
آقای اصفهانی چگونه به پروژه پیوستند؟
متن یک ترانه که شعری از ناصر فیض بود از طریق آقای دهنمکی در
اختیار من قرار داده شد تا بر مبنای آن موسیقی تیتراژ ساخته بشود.
در مورد علاقهی آقای دهنمکی به خوانندهها هم صحبتهایی شد و
ایشان افرادی که دوست داشتند را نام بردند که آقای اصفهانی هم در
بین اینها بود و قرار شد آقای اصفهانی به واسطهی من قبول کنند
تا ترانهی مورد نظر را بخوانند.
موسیقی چگونه ضبط شد و همهی سازها به صورت آگوستیک بودند؟
بله. کار با ارکستر در استودیو ضبط شد و به جز صداهایی که در
ایران نوازنده ندارند همهی صداها زنده ضبط شد. خود من از کار
راضی هستم و فکر میکنم از نظر پردازش به جذابیتهای فیلمنامه
موسیقی موفق بوده است.
در مقابل صداهای
الکترونیک موضع میگیرید؟
من نه از مخالفین
موسیقی الکترونیک هستم و نه از مخالفین موسیقی آگوستیک. جان
ویلیامز هم موسیقی الکترونیک کار کردهاست. باید ببینیم شرایط چه
چیزی را ایجاب میکند. خیلی از آهنگسازهای بزرگ با سمپلر کار
میکنند و روی ارکستر پیاده میکنند. خیلی ها هم فقط از موسیقی
الکترونیک استفاده میکنند. اگر خود من بیشتر آگوستیک کار میکنم
دلیلش این است که ارکستر را دوست دارم و میخواهم صدا زنده باشد
ولی اگر صداهایی که نوازنده یا ساز آن در ایران نیست یا یک سری
صداهای فانتزی الکترونیک را لازم داشته باشم از دستگاههای
الکترونیک استفاده میکنم. متاسفانه چون این مساله هزینهی
بالایی دارد خیلی از تهیه کنندهها تحمل نمیکنند. برای کنترل
هزینهها میتوان چیزی بین این دو حالت را انتخاب کرد.
ولی به هر حال در
جشنوارهی فجر نامزد هم نشدید.
فکر میکنید موسیقیتان مستحق توجه بیشتر بود؟
مسئولین جشنوارهی
امسال ثابت کردند که هیچ علاقه و شناختی در مورد موسیقی ندارند.
من قبلا بارها گفته بودم که کارگردانهای ما به دلیل عدم شناخت
موسیقی هم انتخابهای درستی ندارند و هم نظرات درست. در جلسهای
رسول ملاقلیپور(که همینجا یاد و خاطرهاش را گرامی می دارم و
از دست رفتنش را به خانوادهاش و بچههای سینمایی تسلیت میگویم)
که از دوست صمیمی من بود گفت همه را به یک چوب نران. گفتم چشم
اما واقعا اکثر کارگردانهای ما مطلع نیستند. امسال هیئت داوری
هم نشان داد که هیچ شناختی از موسیقی ندارند. علاوه بر همهی
عوامل سینمایی، بچههای موسیقی هم شاکی شدند. واقعا از هیئت
داوران باید بپرسیم بر چه مبنایی قضاوت کردند و با کدام تخصص؟
برای مسئولین جشنواره هم متاسفم که دقت نمیکنند افرادی را برای
هیئت داوران انتخاب نکنند که در حین جشنواره مرتکب تسویه حساب
شخصی شوند.
علاوه بر این
اهدای یک دیپلم افتخار به موسیقی و لایق ندانستن موسیقی برای
سیمرغ مسئلهی قبل بحثی است. فکر میکنم اگر آهنگسازها واقعا
احساس میکنند درست کار کردهاند باید به این قضیه اعتراض کنند و
حتی میتوانند درخواست کنند که اگر هیئت داوران توانایی تشخیص و
بررسی موسیقی را ندارند این مورد را از بخش مسابقه خارج کنند.
این بدترین توهین به
آهنگسازها بود که هیچ موسیقیای را شایستهی سیمرغ ندانستند.
آقایان ادعا دارند ما موسیقی گوش میکنیم و لذت میبریم ولی چنین
توهین بزرگی به جامعهی موسیقی صورت گرفت. دربارهی موسیقی
اخراجیها هم حتما غرضورزی یا کوتهنظری شده بود چون مطمئنم
موسیقی من کامل و درست بود. در مورد بقیهی عوامل هم این نظر را
دارم. اما مثلا در مورد بازیگری چون در هیئت داوران کارشناس
بازیگری بود، میشود گفت این نظر شخصی من است. جشنوارهی ما
اعتبار خودش را از دست داده و تبدیل شده به جایی برای تسویه
حسابهای شخصی و ...
برای ساخت موسیقی
فیلم از چه مشخصههای تصویری کار یا مشخصههای فیلمنامه برای
نزدیکتر شدن به فضای روایت و تصویر استفادهمی کنید و تم یا
تمپوی فیلمنامه، کارگردانی و تدوین تا چه حدی در این مسائل موثر
است؟
مبنای موسیقی فیلم در
ایران روال منطقی و درستی ندارد. در واقع برای فیلم باید موسیقی
همزمان ضبط بشود و نوازندهها همزمان با نمایش فیلم قطعات را
بنوازند که این اتفاق نمیافتد چون امکانات این موضوع نیست. پس
در مورد آن بحث نمی کنیم. اگر موسیقی فیلم را به دو شاخهی
افکتیو و ملودیک تقسیم کنیم میشود گفت اینها سلیقهای است که
بین آهنگساز، کارگردان، تهیهکننده و تدوینگر بررسی میشود. در
ایران مونتورها هم تاثیر زیادی در کم و زیاد شدن موسیقی دارند.
قبلا که میرفتیم روی موویلا فیلم را زمانگیری میکردیم تعامل
بیشتر با تدوینگر داشتیم اما الان کار روی کامپیوتر انجام
میشود. گرچه هنگام زمانگیری تدوینگر هم حضور دارد اما نسبت به
گذشته صحبتهای کمتری رد و بدل میشود.
خیلی ها میگویند
در چند سال اخیر کیفیت موسیقی فیلم خیلی پایین آمده است. دلایل
این را چه میبینید؟
تخصص آدمهایی که در
این زمینه کار میکنند بررسی نمیشود. روی ارتباطات، روابط
فامیلی، و خیلی چیزهای اینطوری آهنگساز برای فیلم انتخاب
میشود. بعضیها هم که کار میکنند شاید سواد، قریحه یا سلیقهی
لازم را ندارند. این مسائل باید از طرف خانهی سینما یا جمع
آهنگسازان فیلم بررسی شود. مخصوصا در مورد فیلمهایی که در
جامعه سروصدای بیشتری دارند باید بررسیهای بهتری انجام شود تا
موسیقی درستی به مخاطب داده شود.
خب! حکایت
"بزنیم بره" در این مورد هم حاکم است
.
بله. مخصوصا
در سریالها که وضعیت زدن و رفتن خیلی بیشتر حکمفرماست. به هر
حال امیدوارم از این به بعد انتخابها کمی بهتر شود و اگر هم
جوان انتخاب می کنند بدانند که 20 تا فیلم دیده یا از نحوهی کار
چند تا آهنگساز بزرگ باخبر است و موسیقی فیلم را میشناسد.
صداگذاریها و
سیستم پخش سینماها هم یکی دیگر از مشکلاتی هست که این روزها همه
از آن گلهمندند.
بله. این باعث میشود
کارهای خوب هم با کیفیت بد پخش شوند. ولی قبلا هم گفتم که ماهیتا
به موسیقی فیلم در این سینما اهمیتی داده نمیشود. مردم هم اگر
از دیالوگها یا صحنههای توپ و گلوله خوششان بیاید از سینما
راضی بیرون میآیند. در صداگذاری و پخش صدا مشکلات زیادی هست که
خیلی هم به آن اهمیت داده نمیشود. من اخراجیها را در جریان
جشنواره در سه، چهار سینما دیدم که کیفیت صدای همهی آنها بد
بود. اسم سینماها را نمیآورم که تبلیغ یا ضد تبلیغ نباشد.
صداگذاری مسالهی مهمی هست که بعضی وقتها به آن کمتوجهی میشود
ولی خیلی از صداگذارها هم هستند که بسیار خوب و حرفهای کارشان
را انجام میدهند اما مسالهی پخش در سینما باعث میشود صدای
خوبی نداشته باشیم.
از اینها که
بگذریم میخواهم کمی به عقبتر برگردم و فعالیتهای پاپ شما.
مدتی بود که عادت کرده بودیم روی جلد اکثر کاستهای موسیقی پاپ
"به اهتمام فریدون شهبازیان" را ببینیم. قصهی این چه بود؟
اکثر تهیهکنندهها
دوست داشتند کار بدون عیب و نقص و کاملی روانهی بازار کنند،
برای همین از من مشاوره میگرفتند یا من به مراحل تولید آلبوم
نظارت میکردم، از صدای خواننده و موسیقی گرفته تا میکس.
ولی خیلیها
میگفتند آقای شهبازیان مافیایی راه انداخته و اگر کسی در تیم او
نباشد مجوز نمیگیرد.
بله. این مساله باعث
حرف و حدیثهای بسیاری شد. جالب بود که خودم به کارهایی که با
اهتمام من صورت میگرفت اکثرا اجازهی پخش در صدا و سیما را
نمیدادم. مثلا یک آلبوم محلی بود که کار خودم بود ولی به علت
شعر و صدای خواننده که مناسب صدا و سیما نبود مجوز پخش آن را
صادر نکردیم. ولی این حرفها همیشه بوده و هست، مسالهی به
اهتمام من بودن به علاقه و پیشنهاد تهیهکنندهها برمیگشت که
دوست داشتند کسی سر کار باشد تا با کمترین نقص ممکن روانهی
بازار شود و نسخهی بهتری را در اختیار مردم قرار دهیم.
پس باید بگوییم در
کشور ما سانسور باید باشد. چون زمانی که مسائل اینچنینی بود
موسیقی بهتری نسبت به الان به مردم ارائه میشد.
سانسور نه، ممیزی!
البته الان مبنای سیاست بر این است که تولید انبوه داشته باشیم
که کارهای بد و خوب هم بیرون بیاید.
ولی مسئله
اینجاست که بعضی وقتها به کارهای خوب مجوز نمیدهند ولی برعکس
مردم همهاش موسیقی بد میشنوند و همین باعث خواهد شد بد را خوب
بدانند.
وقتی که مجوز دادیم و
برای اولین بار موسیقی پاپ در ایران پخش شد...
به مسئلهی خوبی
اشاره کردید. ضمن پاسخ به سوال قبلی دوست دارم در مورد همین
جریان آزادی موسیقی پاپ هم صحبت کنید.
بله. 10-12 سال پیش
چند تا جوان با استعداد آمدند صدا و سیما برای کار موسیقی.
اسم میبرید؟
آقای اصفهانی،
اعتمادی، عصار ...
شادمهر عقیلی با
آنها نبود؟
بعدها به آنها اضافه
شد.
فواد حجازی هم
آهنگسازشان بود؟
بله. من روی کارهایشان نظر میدادم و تولید میشد و از صداوسیما
پخش میشد. ولی کمکم کار به انتشار رسید و تولیدات به صورت کاست
به خانههای مردم رفت. وقتی در چنین شرایطی کار بد تولید شود
توقع مردم پایین میآید. آن زمان که ما شروع کردیم نفوذ کارهای
لسآنجلسی به شدت پایین آمد ولی بعدها به علت کثرت کارها و هویت
نامناسبشان سیر کارهای خارج از کشور سرازیر شد و نفوذش هم روز به
روز بیشتر.
میشود گفت یک
دورهای شما درصداوسیما بودید مجری موسیقی خوب بودید ولی این
روند متوقف شد تا مرحلهای که حالا گاها میبینیم صدا و سیما
خودش کم کیفیتترین موسیقی را پخش میکند. دلیل این مسئله چه
بود؟ زمان شما هم دستوری از بالا آمد که نباشد یا متوقفاش کنید؟
زمانی که من بودم این
روند درست ادامه داشت تا سال 80. ما خیلی از کارهای خارج از
سازمان را هم ممیزی میکردیم و در نتیجه اکثر کارهای تولیدی خوب،
پخش میشدند.
یعنی از آن زمان
فشارهای بیرونی باعث توقف این روند شد؟
بله. نخواستند.
ولی به
هرحال مجوز گرفتن دوبارهی موسیقی پاپ هم مسئلهی بزرگی بود.
صدای مشابه، شعر احمد شاملو، موسیقیای که 17-18 سال نبود. تا چه
حد نفوذ و اعتبار شما در این جریان موثر بود؟
به هر صورت موثر بود.
من 40 سال سابقهی کار در سازمان را داشتم. از سال 1340 تا 1380
کارمند صداوسیما بودم. همیشه هم در شورای موسیقی حاضر بودم.
سالهایی که آقای معلم بودند من هم روی موسیقی ها نظر میدادم و
به اعتبار من اجازه میدادند. سعی میکردیم که یک روند درست
موسیقی ایجاد بشود ولی دستهایی بود که نگذاشتند این روند ادامه
داشته باشد. سنگاندازی کردند تا مرحلهای که من استعفا دادم و
خودم را بازنشسته کردم.
ولی باید این را
بدانیم که در عصری که موسیقی تا حدود بسیار زیادی دیداری شنیداری
شده صدا و سیما میتواند نقش موثری در ارائهی موسیقی خوب داشته
باشد.
بله. شبکههای
ماهواره ای بیارزشترین کارهای ممکن را پخش میکنند و کسی هم
نمیتواند جلوی آن را بگیرد، یا نمیخواهند اینکار را بکنند.
عمدهی کارهایی هم که از صدا و سیما پخش میشود تولیدی خودشان
است و در نتیجه نمیتوانند رابطهی خوبی با تولید کنندگان موسیقی
درست در خارج از سازمان برقرار کنند. بعضی وقتها کارهایی پخش
میشود که من تعجب میکنم چگونه از فیلتر سازمان رد شده، اینها
یا ممیزی نشدهاند یا عوامل دیگری در کار هستند. اگر جلوی این
جریان گرفته نشود موسیقی ما لطمهی شدیدی خواهد خورد.
سخن خاصی دارید که
لازم باشد بگویید؟
موسیقی در مملکت ما
بعد از این 27 سال هنوز شخصیت مشخصی ندارد. الان اگر کسی حق من
را در موسیقی زیر پا بگذارد من نمیتوانم به قوهی قضائیهی
مملکتم شکایت کنم چون شاخصهی فعالیتیام موسیقی است. هنوز
خیلیها در مقابل موسیقی جبهه میگیرند یا اگر رادیو را باز کنند
و موسیقی بشنوند پیچ آن را میبندند. چرخ رادیو، تلوزیون و سینما
بدون موسیقی نمیچرخد. هر حرفی را بخواهی بزنی با موسیقی بهتر
میتوانی، حتی حرفهای سیاسی. موسیقی در کشور ما مستمسک شده است و
عدهای از آن سوءاستفاده میکنند. امسال سال پیامبر اعظم بود،
آیا دو کار در شان ایشان تولید و شنیده شد؟ با پیامبر هم مثل
مناسبات دیگر رفتار شد. مهمتر از همه ماهیت خود موسیقی است که
باید مشخص بشود. به هر حال خوب است یا بد؟ حلیت موسیقی باید روشن
شود، برای امثال من این برخورد طاقتفرساست. موسیقیدانها
جایگاه خودشان را در این کشور نمیدانند و این اصلا خوب نیست.
بگدریم از عدهای که از این راه سوءاستفاده کردند وجایگاهی
دارند که حقشان نیست.
|