خاكه ،
خونه
،
شيوني كه مي چكه
اشكه ،
درده
،
گولّه ي تفنگ تو
از يه بغض
دوباره به تب رسيدنه
گريه
ی مادر
و جبهه
ی سنگ تو
با پتك باد
و نيش بارون هم صدائي كن
كوچه به
كوچه سرزمين قصّه هاتونه
زخم تنت
تاول زده، رو دست من بردار
اين قصه ي
امروزته، اين نعش خاتونه
از ريشه ي
نارنج و
از تنهايي زيتون
خون مي چكه
از چشم تو از چشم دنيا ،
خون
محكم بخون،
اين آخرين فرياد مردونه اس
زير شكنجه،
تيغه ی دردآور قانون
عطر تقدس مي
رسه از انقلاب تو
پيروزي هابيل و بر قابيل باور كن
حتي اگه
ناموس تو اين سرزمين باشه
بارون سنگ و
روي قوم فيل باور كن
خاكه، خونه،
شيوني كه مي چكه
اشكه ،
درده
،
گولّه ی تفنگ تو
از يه بغض
دوباره به تب رسيدنه
گريه ي مادر
و جبهه
ی سنگ تو |