ترانه سرا سنجه ترانه است

نرگس خلیلی

 

 
 

 

 

روی تابلو چند تا لحن را که میسنجم به تخته شستی برمیگردم.
همیشه تخته شستی بیشتر از خود ِکار سنجیده میشود، تخته شستی پر از سنجه هست. تمام سنجه های همه ی تابلو ها دراو است. روی تخته شستی سنجه ها را نگاه ریخته است، و روی بوم ماده و حرکت.
روی بوم ماده حرکت است. و حرکت از سنجه است که روی بوم می آید. سنجه اما خود بر تخته شستی مانده است، با نگاه.
چون روی تخته شستی نگاه ، به هیچ چیز نمیشود وقتی نگاه به هیچ چیز نمیشود حامل سنجه میشود. نگاه ها آنچه به تخته میدهند بار قضاوت هاشان نیست.که تخته جایی است برای شکار قضاوت هاشان.
جایی برای دستگیری یافته ای ذهنی شان. آنچه را که بر تخته دستگیر میکنند به تخته نمیدهند، از او میگیرند و به بوم میدهند.
آنچه نگاه به تخته شستی می دهد آن چیزی است که دهان بایستی میداد:لحن. و لحن را مدام از نگاه میگیرد و به نگاه میدهد. تخته شستی ادامه لحن هاست . تخته شستی ادامه است. و لحن درادامه به هم میریزد .
و روی تخته شستی لحن، در لحن دیگری میمیرد، و لحن دیگر درمرگ دیگر. وینگونه تخته شستی ادامه خود میشود.
ن
وشته یدالله رویایی در من گذشته : امضاء


به نظر من هم ، ترانه سرا سنجه ترانه است. ترانه شنیده میشود و گوش شنوده درپی شنیدن است در جایی که به سنجه باز میگردد و مثالِ تخته شستی که خودِ سنجه است و تمام طرح ها را در خود دارد در زمانهای مختلف، در مکان های مختلف حتی همزمان همه را با هم پس مسؤلیتش سنگین است. نباید ترانه را فقط گفت باید لمس کرد باید بار تک تکِ کلماتش را شناخت و بر دوش کشید باری که تجربه شده است
و گرنه چه طور بر دوش کشیده شده است.
اینگونه سنجه که ترانه سراست مقصد وزن و قافیه را در تجربه بارِسختی که بر دوش کشیده است میشناسد و سنجه ترانه اش میشود
ترانه ای که شنونده را به خود باز میگرداند چون از خود ترانه سراست و خود یعنی دل، دل که سنجه تمام تمام های خود است .
 

 

 خانه | اخبار |  ترانه | گفتگو | مقاله | پيوند | بايگاني | دفتر يادبود  | تماس با ما

   

© Copyright 2005-2006 glassyguards.com

All rights reserved . Designed by : Mostafa Azghandi