فکر می کردم که جز
تو
از عشق چیزی نمی
خواستم
فریب نخورده بودم
من با تو و خودم و
عشق رو راستم
من خیانت کردم و
حالم
از خودم و عشق بد
می شد
من پیانو می زدم و
دستاش
از سکوت تنم رد می
شد
پس می زد نُتای
عاشقانه دستامو
می کشتم تموم
رویامو
من پیانو می زدم و
قطعه قطعه می کردم
آرزوهامو
من نگاهم رو می
دزدم
از نگاه سنگین و
پر دردت
شایدم دلت رو پس
می دم
به حضور همیشه
دلسردت
متأسفم برای من و
تو و عشقم
برای خنده های
آخرمون
برای همه ی
سادگیها و
توهم پرواز بی
پرمون
دلم آغوشتو می
خواد
دریغش می کنی اما
چونکه دلسرد شدی
از من
باز خیانت می کنم
به ما
من خیانت کردم و
حالم
از عشق و تو به هم
می خورد
منگ بودم توی
آغوشش
حالم از تو و پیانو به هم می خورد
|