داريوش تقی پور

 

   

 

داریوش تقی‌پور، بعد از ساخت موسیقی برای فیلمی در خارج از ایران و آلمان،‏ این‌بار در اولین تجربه‌ي داخلی‌اش با "مینای شهر خاموش " در جشنواره‌ی فیلم فجر حاضر بود. او در موسیقی پاپ ما هم آهنگ‌سازی توانا و شناخته شده است. قطعا پيگيران حرفه‌ای موسیقی،‏ آلبوم های "آخرین غزل" و "بغض" را با موسیقی درخشان داریوش تقی‌پور شنیده‌اند. مصاحبه‌ی ما در چند مرحله و قبل و بعد تماشای فیلم در جشنواره‌ی فیلم فجر بود و در نهایت چیزی شد که می‌خوانید.                                                             

 میثم یوسفی

از چه زمانی در جریان فیلم " مینای شهر خاموش" قرار گرفتی؟

در مراحل ساخت موسیقی فیلم قبلی‌ام توسط کمپانی (Brave New Work ) با آقای محمد فرخ منش و آرمین هافمن آشنا شدم و همان زمان در مورد موسیقی "مینای شهر خاموش" صحبت‌هایی شد. ولی در نهایت از مرحله‌ی فیلم‌نامه توسط خود آقای اميرشهاب رضویان به طور مستقیم در جریان کار قرار گرفتم. آقای رضویان دو فیلم دیگر هم در کارنامه‌ی هنری‌شان دارند ولی این اولین فیلمی‌ست که برای آن موسیقی ساخته شده است.

قبل از همكاري با کارگردان كار آشنايي داشتی؟

بله. در چند کار کوتاه قبل از این با ایشان همکاری کرده بودم و همکاری‌های فرعی دیگری هم با هم داشتیم. ولی در واقع محمد فرخ منش رابط من و شهاب بود.

ساخت موسیقی از چه زمانی و چگونه شروع شد؟

بعد از صحبت‌های اولیه با کارگردان فیلم اتودهایی روی فیلم‌نامه ساختم. البته فیلم‌نامه چندین بار تغییر پیدا کرد و در نهایت نیز شاید 50 درصد آن نسبت به فیلم‌ نامه‌ی اولیه تغییر داشت که همین مساله در موسیقی من هم پیش می‌رفت.

از چه مرحله ای موسیقی نهایی شد؟

اتودهای نهایی بعد از پایان فیلم‌برداری انجام شد. 6 یا 7 مرحله روی تصاویر اتود زدم و در نهایت شاید دو ساعت موسیقی اورجینال برای فیلم ساخته شد. طرح نهایی موسیقی بعد از پایان مونتاژ شکل گرفت. برای رسیدن به تم اصلی کار همکاری فرامرز هوتهم، تدوین‌گر کار، بسیار موثر بود. در واقع موسیقی این فیلم یک کار تیمی است که از هم فکری‌ با خیلی ها شکل گرفته است.

چند روز برای نوشتن موسیقی وقت صرف کردی؟

نوشتن موسیقی 28 تا 35 روز طول کشید.

ضبط کار چگونه صورت گرفت؟

برای ضبط این کار نیاز به ارکستر زنده بود و تصمیم هم نداشتیم از سمپل در موسیقی نهایی استفاده کنیم. البته برای اتودهای اولیه سمپل ها کمک زیادی به من کردند. ضبط کار در استودیو 70 تا 80 ساعت طول کشید.

برای کل فیلم موسیقی نوشته شده بود یا بر اساس پلان‌ها؟

در هیچ جای کار سعی نکردیم موسیقی برای پر کردن پلان باشد و در واقع با کل فیلم همراه و هم‌خط بود. تعداد 10 قطعه‌ی موسیقی کامل برای فیلم نوشته شد که از اول تا آخر همراه تصویر بودند.

موسیقی بر اساس زمان‌گیری معینی ساخته شد؟

زمان گیری کار قبلا صورت گرفته بود و قرار بود دقیقا بر اساس ثانیه‌های فیلم موسیقی داشته باشیم. من اعتقادي به ادیت کردن کار ندارم و کارگردان کار هم دقیقا همین نظر را داشت. اميدوارم در بازبيني هاي احتمالي لطمه اي به ساختار تصوير و موسيقي وارد نشود

نتیجه‌ی کار برای خودت  راضی کننده بود؟

خود من از کار راضی هستم ولی در نهایت باید فیلم اکران شود تا ببینیم به هدف مطلوبمان رسیده‌ایم یا نه؟

هدف مطلوب ات برای موسیقی این فیلم چیست؟

هدف مطلوب من اين است كه موسيقي فيلم بتواند مخاطب را بعد از ديدن فيلم نيز در فضاي دراماتيك داستان نگه داشته و حتي با گذشت زمان هم با شنيدن موسيقي، تصاوير و داستان "ميناي شهر خاموش" همچنان در اذهان تداعي گردد.

در قسمت‌هايي از فيلم از تار استفاده شده است،‏ گرچه نمي‌شود اسم تلفيق را روي اين مورد گذاشت ولي در كل مي توانيم در مورد موسيقي تلفيقي كه اين‌روزها در سطح دنيا گرايش زيادي به سمت آن ديده مي‌شود صحبت كنيم. نظر تو در اين مورد چيست؟

در واقع موسيقي‌اي كه من كار مي‌كنم بيشتر تلفيق سبك است تا ساز. تحصيلات من در زمينه‌ي موسيقي كلاسيك بوده ولي از طرفي خلق و خو و ذهن من با موسيقي و ملودي شرقي عجين است. با همين ذهنيت در سبك‌هاي مختلفي مثل جز،‏ راك،‏ کلاسیک... و موسيقي فيلم فعاليت كرده‌ام و مي‌شود گفت اين تلفيق سبك‌ها در بيشتر كارهاي من بوده است. ولي هنوز فرصت اين‌كه به صورت جدي و تخصصي به معناي دقيق تلفيق وارد آن بشوم. فعلا اگر در كاري لازم باشد از سازهاي ايراني استفاده مي‌كنم و در ميناي شهر خاموش هم به شكل و رنگ ديگري اين‌كار را كردم.

چگونه؟

چون كمپاني خارج از ايران اين پروژه را ساپورت كرده است و علاوه بر داخل در خارج از ايران هم قرار است اين فيلم پخش بشود پس بايد موسيقي و فيلم با مخاطب غیر ایرانی هم ارتباط برقرار كند. براي همين قرار بود موسيقي ايراني و شرقي به صورت خاص استفاده بشود. ساز ايراني وقتی قرار است براي مخاطب خارجی اجرا شود بهتر است مكمل‌هايي داشته باشد. من براي تلفيق در دستگاه‌هاي ايراني وارد نشدم. در واقع از سازهاي ايراني در گام‌هاي كلاسيك استفاده كردم.

فضاي فيلم تا چه حدي اين امكان را به تو می داد؟

در واقع فضاي فيلم همين مساله را طلب مي‌كرد. فيلم در زمان حال و در سه موقعيت جغرافيايي مختلف (هامبورگ،‏ تهران و بم) مي‌گذرد. قصه‌ی اصلی حول زندگی دکتر پارساست که در جاهایی هم شخصیت اجتماعی می‌گیرد و همين كار موسيقي را كمي سخت مي‌كرد.

موسيقي با كلامی که داریوش تقی پور تولید می کند مشخصا موسيقي عامه‌پسندي نيست. فكر مي‌كني موسيقي‌اي كه ارائه مي‌كني بالاتر از سطح درك عمومي‌ست و قصد داري سلايق مردم را ارتقا بدهيد يا تلاش مي‌كني به پايين‌ترين سطح سليقه هم برسي؟

اين بحث پيچيده‌اي‌ست. قرار نبود من بالا بروم يا پايين بيايم. در كارهاي باكلام فكر مي‌كردم اتفاقي بايد بيافتد وا جاي اين اتفاق اين‌جاست. در آخرين غزل شرايط اشعار آن فضا را مي‌طلبيد و گروه عمده‌اي از مردم هم با توانستند با كار ارتباط برقرار كنند. در واقع عادت مردم بد است نه سليقه‌ي آن‌ها. وقتي 24 ساعت از هر رسانه‌اي موسيقي بد مي شنوند نتيجه همين مي‌شود. سليقه‌ي موردم در مورد سينما اگر جلو رفت به خاطر برنامه‌هايي مثل سينما يك و ... بود كه مردم را با فيلم‌هاي خوب خارجي با بهترين شرايط آشنا كرد.

اين‌كه سليقه‌ها هم در حال كوچك‌تر شدن هستند از بحث هميشگي مينيمال شدن هنر و ادبيات مي‌آيد؟

نه! مينيماليزم كار را سخت‌تر مي كند چون براي بيان حرف يا حسي بزرگ كمترين فرصت را داريم. سليقه‌ها به سمت راحتي مي‌روند نه مينيمال شدن؛ چه سلايق توليدكننده‌ها و چه سلايق مصرف‌كننده‌ها. مثلا در شعر اگر كاري ظرافت‌هاي ادبي زيادي داشته باشد مخاطب امروزي شايد بعد از كمي فكر كردن از اثر توليد شده لذت ببرد برای همین می‌بینیم بیشتر از شعري خوشش مي‌آيد كه رو حرف مي‌زند، چون علاقه‌اي به فكر كردن ندارد. ما فكر كردن را فراموش كرده‌ايم در حالي كه كار هنري براي فكر كردن است.

به‌هر حال خيلي‌ها در مقابل اين جريان تسليم شدند. خود تو چه مي‌كني؟

تا به امروز كه تسليم نشده‌ام. مخصوصا چون براي اين قضيه ساپورتي نيست كار ما سخت‌تر شده است. سعي مي‌كنم طوري نشود كه مجبور باشم هنر را بفروشم. من در اولين تجربه‌ي تصويري‌ام آهنگ‌سازي يك فيلم نود دقيقه‌اي را كه كار آقاي فلاح‌پور بود بر عهده داشتم. سريال ”‌فردا ديراست” ‌را كار كردم. 9 سال از اين ماجرا گذشته و دليل زياد كار نكردن من اين بود كه چيزي كه مي‌خواستم گيرم نيامده بود. شايد تقدير من منتظر يك ”ميناي شهر خاموش” ‌بود. كارگردان‌هايي كه فيلم‌شان ارزش كار كردن دارد در مورد جوان‌ها معمولا انسان‌هاي كم اعتمادي‌ هستند. گرچه در نهايت بارها ديده‌ام كه با يك جوان كم‌تجربه‌تر كار كرده‌اند.

بحث مالي قضيه را مي‌شود در اين مورد اثرگذار دانست؟چون معمولا كسي كه تجربه‌ي كمتري دارد با حداقل شرايط، راضي به‌ هم‌كاري مي‌شود.

افرادي هم كه مشكل مالي نداشتند همين رويه را پيش گرفتند. من براي خيلي ها نمونه‌ي كار فرستادم و همين نمونه را براي آلمان هم ارسال كردم. من با آلماني‌ها نه هم‌وطن بودم و نه پارتي‌ آن‌جا داشتم. فقط كارم را در حدي ديدند كه دعوت به هم‌كاري كردند. متاسفانه ايراني‌ها نسبت به هم بي‌اعتمادند. من براي اين‌كه هنرم را نفروشم خيلي سختي كشيدم و سال‌هاي زيادي تحمل كردم. فيلم‌هاي زيادي پيش‌نهاد شدند ولي فيلمي نبودند كه بخواهم با آن شروع كنم. تا به strip mind  رسيدم.

چطور شد با كمپاني Brave New Work آشنا شدي و براي يك فيلم آلماني موسيقي ساختي؟

محمد فرخ‌منش كه از دوستان خوب من هست يكي از اعضاي اصلي اين كمپاني‌ست. محمد گفت مي‌توانيم نمونه‌ي كارهايت را براي شركت ببريم ولي من هيچ قولي بابت قبول شدن آن‌ها نمي‌دهم چون مثل ايران نيست كه بشود سفارش كسي را كرد. قبل از Strip mind اين شركت پروژه‌ي بلند سینمایی ديگري داشت كه براي آنونس همان پروژه قرار شد طرح بزنم. اين كار را كردم و به آلمان فرستاديم و خيلي هم مورد توجه كارگردان كار قرار گرفت ولي با توجه به مدت كمي كه براي بستن فيلم باقي مانده بود امكان همكاري در آن پروژه فراهم نشد. تا اين‌‌كه فرانك گايگر براي Strip mind من را انتخاب كرد و براي يك سكانس مياني اين فيلم كه سكانس بسيار دشواري بود طرح زدم. طرح را فرستادم و مورد استقبال قرار گرفت و از همين طريق همكاري من براي فيلم Strip mind  آغاز شد. براي اين فيلم 60 دقيقه موسيقي اورجينال ساختم كه 40 ،30  درصد آن افكتيو بود. در كل با توجه به فضاي فيلم كه نياز شديدي به همراهي موسيقي داشت كار دشواري بود و خوشحالم با موفقيت پروژه به پايان رسيد. در واقع در زمان طرح زدن همين پروژه بود كه من براي ميناي شهر خاموش انتخاب شدم.

دلیل استفاده از اسم "اوستا" مخصوصا در تایتل انگلیسی کار که بالاتر از "داریوش تقی‌‌پور" بود چه بود؟

اسم کامل من برای مخاطب خارج از ایران اسمی سخت و طولانی‌ست و دوست دارم اسمی کوتاه با ریشه‌ی ایرانی داشته باشم تا در ذهن راحت‌تر بماند. چون تا به امروز بیشتر کارهایم هم خارج از ایران بوده است این انتخاب را انجام دادم، گرچه شاید بعد از اینکه در ایران هم شناخته شد که "داریوش تقی‌پور" همان " اوستا" ست فقط از این اسم یعنی "اوستا" استفاده کنم.

در حال حاضر چه فعالیت‌هایی در زمینه‌ی موسیقی فیلم انجام می‌دهی؟

روی فیلم مستند سینمایی 90 دقیقه‌ای با همین کمپانی مشغول کار هستم که کارگردانی این مستند را محمد فرخ‌منش بر عهده دارد و موضوع آن درباره‌ی ایران است.

موسیقی با کلام چطور؟

سه آلبوم با نام‌های " شکنجه گر" "عاشقانه اگر تلخ" و " ستاره‌‌ی خاک" را تقریبا آماده دارم و دنبال کمپانی هستم که با شرایط من موافق باشد تا کار را منتشر کنیم.

و حرف آخر ؟

خوشحالم كه اولين كار بلند سينمايي من در داخل ايران با كارگرداني از نسل خودم آغاز شده است و در نهايت از كمپاني Brave New Work مخصوصا دوست خوبم محمد فرخ منش به خاطر انتخاب من  براي ساخت موسيقي اين فیلم‌ها نهايت تشكر را دارم.

 

 

 

 خانه | اخبار |  ترانه | گفتگو | مقاله | پيوند | بايگاني | دفتر يادبود  | تماس با ما

   

© Copyright 2005-2006 glassyguards.com

All rights reserved . Designed by : Mostafa Azghandi